امام علی عليه ‏السلام :

جودُ الوُلاةِ بِفَيءِ المُسلِمينَ جَورٌ وخَترٌِ؛ بخشش كارگزاران از اموال مسلمانان، ظلم و خيانت است.

گرامیداشت هفته دفاع مقدس

بسم رب الشهدا والصدیقین

درآستانه هفته دفاع مقدس درسال 1394 هستیم وبه نظر من بهترین مقاله ،بهترین مطلب وسخن وصیتنا مه ها ،دست نوشته ها وخاطرات شهدای گرانقدر هستند که می توانند چراغ راه ما باشند درزندگی ، خانواده ، کار ، تحصیل و….. شهدایی که بانثارخون خود درخت انقلاب واسلام راآبیاری نمودند وهم اکنون هم درهر لحظه شهیدی تقدیم این انقلاب واسلام می شود تا ما بتوانیم درسایه این خونها زندگی کنیم ، درس بخوانیم ، تدریس کنیم ، کارکنیم ، مدیریت کنیم ، شهدایی که درطول انقلاب و8 سال دفاع مقدس تقدیم گردیده وشهدایی که الان درکشورهای فلسطین ، لبنان ، سوریه ، عراق ، یمن ، افغانستان ، پاکستان ، بحرین و کشورهای اروپایی ،آمریکایی وسایر نکات جهان سرخونین به آستان دوست می گذارند.

 

دراین بخش وصیت نامه ودست نوشته وسخنرانی های تعدادی ازشهدای 8 سال دفاع مقدس درسطح کشوری استانی( قزوین )وشهر اقبالیه تقدیم می گردد.

بخشی از وصیت نامه شهید مرتضی جاویدی سردارتنگه احد(اشلو):

«نميدانم من چکار کرده ام که شهيد نميشوم شايدقلبم سياه است. خدارحمت کند حاج محمود ستوده را ،وقتي باهم صحبت ميکرديم مي گفتيم اگر جنگ تمام شود ما زنده باشيم چکار کنيم ؟ واقعاّنمي شود زندگي کرد و به صورت خانواده هاي شهدا نگاه کرد…

و اين جاست که ما و جاماندگان از قافله نور بايد بگوييم خوشابه حال آنان که با شهادت رفتنند.

قسمتی از وصیتنامه ی شهید ناصرالدین باغانی

عشق وعاشقی

سخنم را درباره ی عشق آغاز می کنم. ما را به جرم عشق مواخذه می کنند. گویا نمی دانند که عشق گناه ما نیست. اما کدام عشق؟ خداوندا! معبودا! عاشقا! مرا که آفریدی عشق پستان مادر را به من یاد دادی اما بزرگتر شدم و دیگر عشق اولیه مرا ارضا نمی کرد. پس عشق به پدر و مادر را به من ودیعت نهادی. مدتی گذشت دیگر عشق را آموخته بودم اما به چه چیز عشق ورزیدن را؟ نه! به دنیا عشق ورزیدم. به مال و منال دنیا عشق ورزیدم. به مدرسه عشق ورزیدم. به دانشگاه عشق ورزیدم. اما همه ی این ها بعد از مدتی جای خود را به عشق حقیقی و اصیل داد یعنی عشق به تو

پس به عشق تو دل بستم. بعدازمدتی که باتو معاشقه کردم یکباره به خود آمدم و دیدم که من کوچکتر از آنم که عاشق تو شوم و تو بزرگتر از آنی که معشوق من قرار بگیری. فهمیدم که در این مدت که فکر می کردم عاشق تو هستم اشتباه می کردم. این تو بودی که عاشق من بوده ای ومرا می کِشاندی. آری تو عاشق من بودی و هر شب مرا بیدار می کردی و به انتظار یک صدا از جانب معشوقت می نشستی. اما من بدبخت ناز می کردم و شب خلوت را از دست می دادم و می خوابیدم. اما تو دست برنداشتی و این قدر به این کار ادامه دادی تا بالاخره گریز پای مرا به چنگ آوردی و من فکر می کردم که با پای خود آمده ام! وه چه خیال باطلی!!!

امّا شهادت چيست ؟

آنگاه كه دو دلداده به هم مي رسند و عاشق به وصال معشوق مي رسد وبنده خاكي به جمال زيباي حق نظر مي افكند ومحو تماشاي رُخ يار مي شود ،آن هنگام را جز شهادت چه نام ديگري مي توانيم داد ؟ آن هنگام كه رزمنده اي مجاهد ، بسوي دشمن حق مي رود وملائك به تماشاي رزم او مي نشينند و شيطان ناله بر مي آورد و پاي به فرار مي گذارد و ناگهان غنچه اي مي شكفد،آن هنگام را جز شهادت چه نام مي توانيم داد؟ شهادت خلوت عاشق و معشوق است .شهادت تفسير بردار نيست .(اي آناني كه در زندان تن اسير يد، به تفسير شهادت ننشينيد كه از درك قصه شهادت عاجزيد . فقط شهيد مي تواند شهادت را درك كند.)شهيد كسي نيست كه ناگهان به خون بغلتد و نام شهيد به خود گيرد ، شهيد در اين دنيا قبل از آينكه به خون بتپد ، شهيد است .و شما همچنان كه شهيدان را در اين دنيا نمي توانيد بشناسيد و بفهميد ، بعد از وصل شان نيز نمي توانيد دركشان كنيد . شهيد را شهيد درك مي كند.اگر شهيد باشيد شهيد را مي شناسيد و گرنه آئينه زنگار گرفته ، چيزي را منكعس نمي كند. برخيزيد و فكري به حال خود بكنيد كه شهيد به وصال رسيده است و غصه ندارد شهيدان به حال شما غصه مي خورند، و از اين در عجيبند و حيرت مي كنند كه چرا به فكر خود نيستند . به خود آييد و زندان تن را بشكنيد . قفس را بشكنيد وتا سر كوي يار پرواز كنيد و بدانيد كه براي پرواز ساخته شده ايد نه براي ماندن درقفس، اين منزل ويران رارها كنيد و به ملك سليمان در آييد. اي خوش آن روز كز اين منزل ويران بروم رخت بر بندم و تا مُلك سليمان بروم . برخیزید و… فکری به حال خود کنید…

پیام مقام معظم رهبری (درزمان ریاست جمهوری ) مناسبت اولین سالگرد شهادت شهید ناصرالدین باغانی

بسم الله الرحمن الرحيم

نوشتجات شهيد عزيز را مكرر، خوانده و هر بار بهره و فيض تازه‌اي از آن گرفته‌ام.

 

دست نوشته پاسدارشهید محمد اسماعیل عسگری معاون گردان غواص حضرت رسول (ص) ازخطه اقبالیه

مادرجان و پدر جان، اینجا جایتان خالی است، توی این سنگرها، سر ظهر که هوا گرم می شود، آبدوغ درست می کنیم که با خوردنش دل انسان را خنک می کند. من می دانم که آقا جان آبدوغ زیاد دوست دارد و الآن دهانش آب می افتد. فقط حیف که شما اینجا نیستید، الحمدالله دشمن هم که به جای شربت و دوغ، خون دل می خورد. پدر! دشمنان خیلی ذلیل شده اند. اگر آقاجان پیش ما بود یک آبدوغی برایش درست می کردم که بخورد و هنگام راه رفتن، خوابش بگیرد…. هم کتری و هم قوری، جواب نامه فوری!

قسمتی ازوصیت نامه بسیجی شهید محرم آغاسی ازخطه اقبالیه

لحظه‌های پرارزش و پر عظمت است امشب؛ همچون شب عاشورای حسینی است که می‌بایست راه خویش را انتخاب نمود، یا به صف یاران حسین (ع) پیوست و یا او را تنها گذاشت و میدان را بر ای یزیدیان باز گذاشت؛

نه هرگز من این کار را نخواهم کرد؛ چگونه کسی که به فرمان رهبرش ، به دنبال پیام امامش قدم در این راه نهاده، حال از اینجا برگردد؟

چگونه می‌شود کسی که شادیهای زندگی و آسایش و راحتی را رها کرده، اینک که زمان امتحان و آزمایش خداوندی است، قدم به عقب بگذارد؟

چگونه می‌شود کسی که پدر، مادر، خواهر و برادر و بستگانش را ترک نموده، در این زمان پایش بلغزد و نتواند تصمیم بگیرد؟

اسلام جز با خون پاکان پایدار نخواهد ماند و مکتبی که نیاز به خون دارد، به عقب برگردد و دعوت خدا را بپذیرد و آن هم در زیر خمپاره و رگبار گلوله‌های دشمن؟

پس خدایا رحم کن تا امشب در صحنه کارزار حاضر شوم و همچون یاران حسین (ع) بجنگم و به شهادت نایل گردم

قسمت ازوصیتنامه پاسدار شهید عیسی بیگدلی ازخطه اقبالیه

آری، برادران و خواهران! دل باید بشکند تا حضور معنوی مهدی (عج) را درک کند و بدانید که ما برای خاک نمی‌جنگیم. ما برای اسلام می‌جنگیم. «ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفاً کانهم بنیان مرصوص» (صف/۴) خداوند کسانی را دوست دارد که در راهش جهاد کنند و صف واحد تشکیل دهند؛ هم‌چون بنیان محکم و پیوسته. بدانید که قوای مسلح ما قدرت عظیمی دارند و منسجم، چون سدی آهنین جلوی همه‌ی قدرتمندان ایستاده اند؛ چون خدای متعال و اسلام و قرآن کریم انگیزه‌ی نبردشان و شهادت و وصول به حق آرمانشان است و پیروزی با اینان است. برای حفظ اسلام باید از بذل جان و مال هیچ دریغ نکرد.

پس ما جوانان، این راه را ـ که راه حسین (ع) سرور آزادگان است ـ انتخاب کرده‌ایم که مرگ با عزت بهتر از زندگی در ذلت می‌باشد.

پیام من به همه‌ی برادران و خواهرانم این است که : شما را به خون پاک و مطهر شهیدان قسم‌ می‌دهم که نسبت به اسلام، قرآن، امام، یکدیگر و جامعه احساس مسؤولیت کنید؛ اگر مسلمان واقعی و عضوی از این جامعه هستید.

در هر کجا هستید از روحانیت مبارز ـ که خداوند اجری عظیم به آنها عنایت کرده است ـ دفاع کنید تا اسلام و قدرتش را به تمام جهانیان بشناسانید.

ای ملت شهیدپرور ایران! تنها راه نجات اسلام و رهایی مستضعفین و پیروزی نهایی، پشتیبانی قاطع و بی‌دریغ شما از دولت جمهوری اسلامی و پیوستن به خط امام ـ که همانا خط اصیل اسلام و محمد (ص) است ـ می‌باشد و بدانید که وظیفه‌ی هر فرد مسلمان است که به میهن و دینش خدمت کند.

 

قسمتی ازوصیتنامه بسیجی شهید حاجعلی آقاسی ازخطه اقبالیه

امروز اسلام کمک خواسته است. و اى برادرى که مى‏گفتى اگر من در زمان امام حسین (ع) بودم چنین و چنان مى‏کردم، و حالا مسلمانان! حسین در کربلاى خوزستان زنده است و کمک مى‏طلبد، آیا به کمک حسین (ع) مى‏شتابى و یا زنجیر اسارت مادیات را بر پاى تو بسته‏اند؟ اگر چنین وابسته به مادیات و خانواده خود باشى، مطمئن باش در آن دنیا به تو پشت خواهند کرد. اموال یا خانواده در آن دنیا نمى‏تواند ذره‏اى از گناهان تو را بکاهد،

پس عزیزان! بیایید در این عمر کوتاه با افتخار به کمک اسلام شتافته و امام حسین(ع) را یارى دهید. و جوابگوى «لبیک» به امام خمینى باشید.

قسمتی ازوصیتامه جاوید الاثرشهبد اکبر حنیفی ازخطه اقبالیه

درود به پدر بزرگوارم . پدر جان از آن جائیکه وقت بسیار تنگ بود نتوانستم خدمت شرفیاب شوم مرا مى‌بخشى پدر جان من گناهکار را حلالم کن . اما فرزندان عزیزم شما را سفارش میکنم به تقوى و ترس از خدا و چنگ زدن به ریسمان الهی، نمازتان را اول وقت بخوانید و روزه و تلاوت قرآن را فراموش نکنید و درستان به نحو احسن ادامه دهید و با همدیگر مهربان باشید

قسمتی ازوصیتنامه بسیجی شهید حسین حنیفی ازخطه اقبالیه

هر انسان به دنیا آمده، باید روزی بمیرد و قسمت ما این شد که در راه جمهوری اسلامی ایران و میهن خدمت کنیم. پدر جان! اگر به فیض شهادت نایل آمدم، ناراحت نباشید و مرا سرافراز نمایید. همیشه یار امام خمینی (س) ، قرآن و اسلام باشید.

 

فرمایشات مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای در خصوص شهید محمد بروجردی

اما آن چیزی که من از شهید بروجردی در آن جا احساس کردم و یک احترام عمیقی از او در دل من به وجود آورد این بود که دیدم این برادر – با کمال متانت و با کمال نجابت – به چیزی که فکر می کند مسؤولیت و وظیفه است. برخی با احساسات شخصی و گروهی فکر می کردند یک نفر که با او موافقند او را تقویت کنند و یکی را که با او مخالفند با او مخالفت کنند؛ با کارهایش برخورد کنند؛ به هیچ وجه این طور چیزی نبود. اما شهید بروجردی هیچ گونه حرکتی که از آن حرکت آدم احساس کند که در آن کارشکنی یا مخالفتی هست انجام نمی داد و این علاقة من به این شهید عزیز را خیلی بیشتر کرد. من تصور می کنم روحیه آرامش و نداشتن حالت ستیزه جویی با دوستان و گذشت و حلم در مقابل کسانی که تعارض های کاری با او داشتند نشانه آن روح عرفانی شهید بود.

شهید محمود کاوه

«کاوه کیست کسی است که عصای موسی در دست و ردای محمد بر دوش دارد . شجاعت علی و صبر حسن و….» و من خشم را در نگاه کاوه می بینم . کاوه از سفر مرگ بازگشته است، خداوند او را دوباره به اسلام و انقلاب بخشیده، خودش هم این را قبول دارد . اولین جمله ای که در پشت تریبون برای نیروهایش می گوید این است، من به هیچ وجه فکر نمی کردم زنده بمانم تا اینکه امروز بتوانم از فداکاری و رشادت شما رزمندگان غیور تشکر و قدردانی بکنم . من مصمم و قاطع ایستاده بودم که با کمال افتخار شهادت را به آغوش بگیرم تا به دشمنان اسلام و انقلاب اسلامی بفهمانم که رزمندگان اسلام در زندگی خود از شهادت ترسی ندارند، مرگ و زندگی برای اینها تفاوتی ندارد . این است مکتب اسلام که این طور رزمندگان، با دست خالی دربرابر دشمنان می جنگندو شهید می شوند. و نیروها فریاد می زنند : فرمانده ی آزاده ، آماده ایم آماده.

پاسدارشهیداحمد اللهیاری فرمانده گردان امام رضا(ع) ازخورهشت قزوین

آري من مي روم تا دين خود را نسبت به انقلاب وخون شهيدان پاک باخته اداکنم.من لبيک گويان در ميدان نبرد با کفر،سينه دشمنان اسلام را خواهم شکافت واگرشهادت نصيب من شود، در حقيقت آن لحظه برايم شيرين تر از عسل خواهد بود.

اگر شهيد شدم افتخار کنيد که برادرتان در راه خدا ودين اسلام جان خود را هديه مي کند وبه جمع شهداي اسلام مي پيوندد.شهادت افتخار است. احمد الله ياري

پاسدار شهید رضا حسنپور قائم مقام لشکر 17 علی ابن ابیطالب(ع)

اي مردم هميشه در صحنه، اي دوستان وآشنايان واي خانواده ام همه اين را مي دانيد وبدانيد که من خودم اختياراً به خدمت سپاه در آمدم وباز خودم داوطلبانه به جبهه رفتم واين مطالب را براي تکبر وغرور ومنيّت نمي گويم که شنيده بودم عده اي از افراد مال پرست شايعه پراکني مي کنند که اين جوانهارا به زوربه جنگ مي برند. در جواب به اين افراد بايد بگويم: وقتي که من دراينجا از گناهانم کم مي شود وبه لقاالله مي رسم پس چرا به زور بيايم يا از اينجا فرارکنم، اگر سعادت داشته باشم چه جايي از اينجا بهتر. اين را همه بدانيد که من جنگ نيامده ام به خاطر غرور وتکبر ونه به خاطر ترس از آتش دوزخ ونه به خاطر خوب وراحت بودن بهشت ونه به خاطر شهيد شدن که اين نوع طرز فکر، شرک است. من به خاطر رضاي خدا به جنگ آمده ام، همين وبس.

مي دانم من به نوبه خود چگونه از شما تشکر کنم، نمي دانم چگونه اين بخشش وايثار شما را جبران کنم ونمي دانم چگونه پس از بر گشت از جبهه در ميان شما سر بلند کنم چرا که تا به حال آن طوري که سربازان امام حسين(ع) براي اسلام کار کردند من کار نکردم وهيچ کاري نيز از دستم بر نمي آيد جز اين که دعا کنم: خدايا مراپهلوي امام مهدي (عج)ونايب برحقش امام خميني واين مردم فداکار وبا ايثار روسياه مگردان، اي خدا ديگر بيش ازاين خجالتم مده که ديگر گوشهايم تواناي شنيدن اين را ندارد که بشنود يک پير زن هشت عدد تخم مرغ خانه اش را براي رزمنگان جبهه فرستاده است.

حمید باکری

شهید حمید باکری ( قائم مقام لشگر ۳۱ عاشورا ) در قسمتی از وصیت نامه خود آورده است:

دعا کنید که خداوند شهادت را نصیب شما کند که در غیر این صورت زمانی فرامیرسد که جنگ تمام می شود و رزمندگان سه دسته می شوند:

۱- دسته ای به مخالفت با گذشته خود بر میخیزند و از گذشته خود پشیمان اند.

۲- دسته ای راه بی تفاوتی را برمیگزینند و در زندگی مادی غرق می شوند و همه چیز را فراموش می کنند.

۳- دسته سوم به گذشته خود وفادار می مانند و احساس مسئولیت می کنند که از شدت غصه ها و مصائب دق خواهند کرد.

پس از خدا بخواهید با وصال شهادت از عواقب زندگی بعد از جنگ در امان بمانید چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جز دسته سوم ماندن سخت و دشوار خواهد بود.

 

حسنعلی نوروزی : همرزم وهمسنگر شهدای عزیز وخادم شهر اقبالیه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برو بالا