امام علی عليه ‏السلام :

جودُ الوُلاةِ بِفَيءِ المُسلِمينَ جَورٌ وخَترٌِ؛ بخشش كارگزاران از اموال مسلمانان، ظلم و خيانت است.

اصول سرپرستی -جلسه هشتم

بسمه تعالی

 

اصول سرپرستی

جلسه هشتم : رهبري

تعریف رهبری:

رهبری یعنی هنر یا علم نفوذ در اشخاص به طوری که با میل خود در جهت حصول به اهداف تعیین شده گام بردارند.

به گفته «جرج تري» (Gorge R .Terry) رهبري عبارت است از عمل تأثير گذاري بر افراد به طوري كه از روي ميل و علاقه براي هدف هاي گروهي تلاش كنند.

مرور آثار ساير مؤلفان مديريت آشكار مي كند كه اغلب آنان توافق دارند كه رهبري فرايند تأثير گذاري بر فعاليت هاي يك فرد يا يك گروه است كه در وضعيت معيني در جهت تحقق هدفي كوشش مي كنند.

 

از اين تعريف استنباط مي شود كه فرايند رهبري تابعي از متغيرهاي رهبر(Leader)، پيرو (Follower) و ساير متغيرهاي وضعيتي(Situational Variables) است.

پس رهبري فرا گرد نفوذ اجتماعي است كه در آن رهبر مشاركت داوطلبانه كاركنان را در تلاش براي كسب هدفهاي سازماني طلب مي كند (شريز هايم و ديگران 1978 ص 35).

در اينجا واژه ي «داوطلبانه» واژه اي عملياتي است. رهبران براي ترغيب مشاركت داوطلبانه كاركنان هرگونه اختيار و قدرتي را كه دارند با ويژگي هاي شخصي خود و مهارت هاي اجتماعي تكميل مي كنند.

رهبري (Leadership) به دليل نقشي كه در اثر بخشي فردي و گروهي ايفا مي كند عنوان بسيار مشهوري در رفتار سازماني است و از آنجا كه موضوع رهبري، انسانها را طي اعصار گوناگون مفتون خود ساخته (ميلر 1996،ص 42-56) تعاريف فراواني از آن شده است.

يكي از صاحب نظران بيان داشته است كه تقريباً به تعداد كساني كه كوشيده اند مفهوم رهبري را تعريف كنند براي آن تعريف وجود دارد و اين در حالي است كه تقريباً همگي توافق دارند كه رهبري فراگيرد نفوذ است. اختلاف نظرهايي درباره ي اينكه آيا رهبري بايد بدون اعمال زور باشد يا خير؟ و آيا رهبري با مديريت تفاوت دارد يا خير؟ وجود دارد.

 

مديريت و رهبري :

اندیشمندان علم مدیریت، مقوله رهبری را از دو دیدگاه مورد توجه قرار می دهند:

اول رهبری که یکی از وظایف مدیریت است.

دوم رهبری که مترادف با مدیریت است یعنی یک مدیر باید رهبر باشد و رهبر می تواند در جایگاه مدیر قرار گرفته و هدایت مجموعه را مدیریت می کند.

منشا اختیار یک مدیر در نقش رهبر تنها قوانین و مقررات نیست بلکه توانایی های دیگری لازم است تا مدیر به رهبر تبدیل شود.بر اساس تحقیقات موجود، 60 درصد کارکنان بر اساس اختیارات قانونی مدیران وظایف خود را انجام می دهند و 40 درصد در لوای رهبری انجام می شود

مديريت و رهبري اغلب دو مفهوم مترادف تصور مي شوند، حال آنكه بيشتر صاحب نظران اين دو مفهوم را متمايز مي دانند. رهبري در اصل نسبت به مديريت مفهوم وسيع تري دارد. مديريت نوع خاصي از رهبري محسوب مي شود كه در آن كسب هدفهاي سازماني بر ساير هدف ها اولويت دارد.

اختلاف اساسي ميان اين دو مفهوم از كلمه «سازمان» برمي خيزد. رهبري زماني صورت مي گيرد كه فردي به هر دليل مي كوشد بر رفتار فرد يا گروهي اثر بگذارد. اين امر مي تواند براي نيل به اهداف خود فرد يا ديگران بوده و با اهداف سازمان نيز سازگار يا ناسازگار باشد (هرسي و بلانچارد، 1993،ص 5).

برخي معتقدند كه رهبري عبارت از ايجاد شرايطي است كه در آن شرايط افراد قادر باشند ديگران را به گونه اي به كار گيرند كه به آسايش و رفاه دست يابند.

برخي صاحب نظران معتقدند كه امروزه نقش رهبران در مديريت سازمانها يك، نقش نگرشي است.

 

تفاوت های رهبري و مديريت :

1- رهبر با ايجاد تغيير سر و كار دارد ولي مدير براي برخورد با پيچيدگي ها است.

2- رهبران مي توانند هدف هاي گوناگوني داشته باشند اما در مديريت اولويت با هدف هاي سازماني است.

3- رهبران به طرق ابتكاري و القايي با كاركنان مرتبط مي شوند اما مديران با افراد از طريق نقشي كه در توالي رخدادها يا فراگرد تصميم گيري ايفا مي كنند مرتبط مي شوند.

4 – مديريت به سازماندهي و توسعه منابع توجه دارد. در حالي كه رهبري به نفوذ در افراد و جهت دادن به آنچه مقصود رهبر است اطلاق مي‌گردد.

برخي رهبري را اعم از مديريت به شمار آورده اند و رابطه آن دو را عموم و خصوص مطلق ذكر كرده اند و برخي نيز مديريت را اعم از رهبري و رهبري را يكي از وظايف مدير به شمار آورده اند. در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران يكي از شرايط رهبري توام مديريتي دانسته شده است.

رهبران مثبت و رهبران منفي :

شيوه هايي كه رهبران با توجه به افراد براي انگيزش اعمال مي كند متفاوت است اگر بيشتر روي اعطاي پاداش هاي مادي و معنوي تأكيد شود شيوه رهبري مثبت است. تعليم و تربيت بهتر، دادن استقلال بيشتر و ساير عوامل كه موجب رضايت كاركنان مي شود به رهبري مثبت بستگي دارد.

چنان كه تأكيد روي تنبيه و تهديد و ارعاب باشد، سبك رهبري منفي است، اين نگرش عملكرد قابل قبولي را در بسياري از وضعيت ها تأمين مي كند لكن هزينه هاي انساني بالايي در بردارد. رهبران منفي، روش سلطه جويي و تفوق به كاركنان را اعمال مي كنند. آنان براي وادار كردن كاركنان به كار حربه هايي مانند توبيخ، بركناري از خدمت، كسر حقوق براي مدت معين و اجراي از خدمت استفاده مي كنند. آنها در واقع رياست مي كنند نه رهبري.

پيوستار سبك رهبري، دانه اي دارد كه حدود آن از رهبري قوياً مثبت تا رهبري قوياً منفي در تغيير است. تقريباً هر مديري روزانه از هر يك از شيوه هاي رهبري استفاده مي كنند.

 

سبك هاي رهبري :

درباره سبک های رهبری نظرات گوناگونی ارایه شده است اما آنچه در این نظریات مشترک است، تغییر سبک های رهبری متناسب با اقتضائات است.

 

سبک های رایج در رهبری :

1 – رهبري استبدادي

2 – رهبري دموكراتيك

3 – رهبري دیپلماتیک (عدم مداخله يا آزاد)

4 – رهبری مشارکتی

5 – رهبری رها کرده (لجام گسیخته)

رهبري استبدادي (اقتدارگرا) :

قدرت محور، روابط با کارکنان عمودی (از بالا به پایین)، اطاعت بی چون و چرای کارکنان، پذیرش و تسلیم نظرات وی شدن، سلب اختیار و آزادی یا به طور بسیار محدود .

رهبر مستبد شخصي است كه دستور مي دهد و انتظار دارد او امرش مورد قبول و اجرا واقع شود. اختيارات و تصميم گيري در نزد وي متمركز است و چهارچوب كار زير دستانش را خودش تعيين مي كند. رهبري استبدادي نوعاً منفي است و بر مبناي تهديد و تنبيه با كاركنان رفتار مي شود اما گاهي مي تواند مثبت هم باشد. در نوع رهبري استبدادي خيرخواهانه پاداشهايي به كاركنان اعطاء مي شود سبك آمرانه رهبري در چهارچوب تئوري X قرار دارد.

رهبري دموكراتيك :

مانند رهبر افتدارگرا با این تفاوت که پایه دستورات وی، سیاست ها و دستورالعمل های سازمان است، بدون پذیرش استثنا،کاملا مقررات محور و انعطاف ناپذیر، آزادی محدود یا سلب آزادی و اختیار کارکنان .

رهبراني كه از روش دموكراتيك يا اشتراك مساعي استفاده مي كنند به نيازها و علايق كاركنان توجه دارند و اختيارات را بطور غير متمركز اعمال مي كنند. اصولاً اشتراك مساعي نمي تواند مانند روش استبدادي- يك طرفه باشد زيرا حداقل بايد در تصميم گيري ها با كاركنان مشورت شود. رهبر گروه به صورت يك واحد اجتماعي عمل مي كند و كاركنان از شرايطي كه در شغل انان تأثير مي كند مطلع شده و تشويق مي شوند كه انديشه هاي خود را ارائه كنند.

 

رهبري دیپلماتیک (عدم ملاحظه يا آزاد) :

متقاد کردن و برانگیختن افراد، رهبری به سبک فروش، توضیح، اقناع و مناظره یا گفتگو برای متقاعدسازی، ترجبح هدف های سازمانی بر منافع فردی، دادن اختیار و آزادی محدود و حتی انتقاد و سوال درباره جهت گیری های سازمان

رهبري عدم مداخله يا آزاد از اعمال قدرت و دخالت در كارها اجتناب مي ورزد. در اين شيوه رهبران تا حدود زيادي به گروه ها متكي هستند و اين گروه ها هستند كه هدف ها را تعيين مي كنند. مسائل مربوطه را حل و فصل مي كند و نسبت به آموزشي اعضاء و ايجاد انگيزه در كارها اقدام مي كنند. در اين روش رهبر نقش هماهنگ كننده و راهنما را ايفا مي كند. اين شيوه در بعضي موقعيت ها كه رهبر بتواند انجام يك وظيفه را كاملاً واگذاركند مفيد است. براي مثال دردانشگاه ها رئيس دانشكده درروش هاي تدريس استادان مداخله اي ندارد.

رهبر مشارکتی :

مشارکت کارکنان در تصمیم گیری ها، سیاستگذاری ها و تعیین روش های اجرایی برای زمینه های محدود یا گسترده، پیوستن به گروه، توجه به رای اکثریت .

مشورت با کارکنان، شرکت موثر و بحث و مناظره به نفع یا علیه یک موضوع، تشویق به ارائه پیشنهادها .

در سبک رهبری مشارکتی آزادی عمل بالا است ولی ، تصمیم گیرنده نهایی، با رهبری است.

 

رهبری رها کرده (لجام گسیخته):

مانند اسبی که دهنه اش باز شده، به مفهوم کنار گذاشتن کنترل است، فقط اهداف را برای پیروان یا کارکنان مشخص کرده و عوامل آن هدف مانند سیاست ها، بودجه، زمان انجام و…

و سپس افراد را بدون کنترل و هدایت بیشتر رها می کند مگر اینکه خود افراد تقاضای کنترل بیشتری نمایند.

 

خصوصیات رهبری :

نتیجه تحقیقات دانشمندان علوم رفتاری در سال های 1936 تا 1954 درباره خصوصیات رهبر موفق:

1 – رهبر به عنوان یکی از ما درک شود.

2- رهبر به عنوان بیشترین ما درک شود.

3- رهبر باید به عنوان بهترین ما شناخته شود.

4-     رهبر باید انتظارات پیروان را برآورده سازد.

ارتباطات و رهبري

تعریف ارتباطات:

ارتباطات فرآيندي است كه افراد و گروه‌ها براساس آن در يك سازمان براي كسب مفاهيم و اهداف مشترك با استفاده از پيام‌ها، نمادها و علائم تفاهم مي‌يابند (استونر و وانكل 1986، 500)

بنابراين فرآيند ارتباطات كه به شكل يك جانبه، دو جانبه و به صورت يك نفر به يك نفر، يك نفر به چند نفر، جريان مي‌يابد وظايف اداري سرپرستي را هماهنگ كرده وظيفه اصلي فرآيند ارتباطات يگانگي و نزديكي افراد سازمان نسبت به هم مي‌باشد.

وظایف سرپرستی در ارتباطات :

1 – كنترل

2 – انگيزش

3 – بيان احساسات

4 – ارائه اطلاعات

قلمرو ارتباطات و سرپرستي :

1 – انواع ارتباط از نظر عكس العمل در محيط كار

2 – ارتباطات از نظر جهت پيام

انواع ارتباط از نظر عكس العمل در محيط كار:

بسياري از اوقات مدير و سرپرست كارگران پيامي را منتقل مي‌كنند كه اين پيام موجب عكس العملي نمي‌شود اين چنين پيامي را ارتباط يك جانبه گويند.

اما اگر پيام منتقل شده به گونه اي باشد كه گيرنده را به عكس العمل وادارد و نظرات خود را دربارة محتواي پيام به اطلاع فرستنده برساند، اين نوع ارتباط را ارتباطات دو جانبه گويند:

هر يك از دو نوع ارتباط ياد شده داراي نكات مثبتي هستند كه عبارتند از: ارتباط يك جانبه سريعتر و كار فرستنده پيام آسانتر است.

ارتباطات از نظر جهت پيام:

  1. ارتباطات افقي
  2. ارتباطات عمودي
  3. ارتباطات مورب

رهبري به توانايي ترغيب ديگران به كوشش مشتاقانه در جهت هدفهاي معيني اطلاق مي‌گردد.

براساس ماهيت سازمان سرپرست مي‌تواند از فنون زير در رهبري استفاده نمايد:

  1. شنونده خوب و ارتباط دهنده دقيق و آماده‌اي باشد.
  2. پيوسته در بررسي احوالات كاركنان برآيد.
  3. انگيزه براي زيردستان را بررسي كرده تا اينكه مؤثرترين انگيزه را بيابيد.
  4. انتقاد و توبيخ را بطور پنهاني انجام دهد و تشويق را در جمع بعمل آورد.
  5. به اشتباهات خويش به صراحت اعتراف كند.

 

چهار ويژگي شخصي در زمينه شايستگي رهبران :

1 – مديريت توجه

2 – مديريت مفهوم

3 – مديريت اعتماد

4 – خود مديريتي

مديريت توجه:

توانايي ايجاد حس نتيجه‌يابي، كسب هدف و يا هدايتي كه موجب جذب شود.

مديريت مفهوم:

توانايي خلق و ايجاد ارتباط مفاهيم به گونه اي كه واضح و قابل درك باشد.

مديريت اعتماد:

توانايي ايجاد اعتبار و قاطعيت به گونه اي كه افراد آنها را پذيرا باشند.

خود مديريتي:

توانايي شناسايي خود و استفاده از مهارت‌ها در محدوده توانايي‌ها و ضعف‌هاي در خودشناسي است.

 

 

پایان جلسه هشتم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برو بالا