امام علی عليه ‏السلام :

جودُ الوُلاةِ بِفَيءِ المُسلِمينَ جَورٌ وخَترٌِ؛ بخشش كارگزاران از اموال مسلمانان، ظلم و خيانت است.

ترسیم ایجاد تمدن اسلامی توسط امام خامنه ای

بسمه تعالی

ترسیم ایجاد تمدن اسلامی توسط امام خامنه ای

این مجموعه ای که ما باشیم که این جمع حاضر تقریبا مسؤولان بخشهای کلیدی و اساسی جمهوری اسلامی به حساب می آیند یک فرصت استثنایی در اختیارمان قرار گرفته است تا بتوانیم اهداف الهی و اسلامی را در یک بخش مهم از جهان که کشور بزرگ و عزیز ایران است تحقَّق بخشیم وآنها را پیاده کنیم. این دست یافتن به قدرت که امروز برای شما جمع حاضر در بخشهای مختلف پیدا شده است، فرق می کندبا دست یافتن به قدرت در عرفهای سیاسی عالم. در آنجاها ادعا هم ندارند که در صدد این هستند که فلاح و صلاح انسان و پیشرفت بشریت و امثال اینها را تحقَّق بخشند و به بشر سعادت و خوشبختی دهند. مراکز فرهنگی و سیاسی عالم رسمااعلام کرده اند که با جوامع مبتنی بر ایدئولوژی و مکتب و تفکَر پایه ای مخالفند. بدیهی است وقتی که مبنا، یک تفکَّر و یک اندیشه منظم و مدوَن نباشد، هدفها هم به همان نسبت تابع حوادث و پیشرفت های عالم و امیال مردم و گروهها خواهد بود بنابراین نمیشود کسی ادَعا کند که من به دنبال آرمانهای والای مورد نیاز بشر هستم؛ ادعا هم نمی کنند

 

 

ما چرا؛ ما این را ادعا می کنیم. مسؤولان این نظام با این امید هم وارد این میدان شده اند که بتوانند از اهداف الهی که مورد اعتقاد آنهاست،چیزی را تحقَّق بخشند و در زندگی پیاده کنند. از بعد از صدر اسلام تا امروز هم، چنین فرصتی پیش نیامده است. موقعیت بسیار استثنایی و بخصوصی است. باید این موقعیت را مغتنم بشماریم و هر کجا هستیم در قوای سه گانه و در همه بخشهای مدیریتی این کشور سعی کنیم حقیقتا اهداف و آرمانهای اسلامی را در حد توانِ جمعِ اداره کننده و مسؤول امورکشور که توان بالایی هم هست پیش ببریم.

بر این اساس، وظایفی برعهده همه است. این وظایف چیست؟ من در همین زمینه رؤوس مطالبی را تقریبا فهرست گونه عرض می کنم.

1 – توحید : توحید، یعنی اعتقاد به اینکه این ترکیب پیچیده بسیار عجیب و شگفت آوروقانون مند کائنات و عالم آفرینش، از کهکشانها و سحابی ها و حفره های عظیم آسمانی و کرات بی شمار و میلیونها منظومه شمسی بگیرید، تا سلول کوچک جزء فلان پیکر، فلان جسم و ترکیب ریز شیمیایی که آنقدر نظم در این ترکیب عظیمِ متنوَّع و پیچیده وجود دارد که هزاران قانون از آن استنباط کرده اند.

2 – تکریم انسان )یا می توانیم به آن بگوییم انسان محوری): البته انسان محوری در بینش اسلامی، به کلَّی بااومانیسم اروپای قرون هجده و نوزده متفاوت است. کسی که قرآن و نهج البلاغه و آثار دینی را نگاه کند، این (.» الم تروا ا نَّ الله سخَّر لکم ما فی السَّموات و ما فی الأرض «تلقَّی را به خوبی پیدا می کند که از نظر اسلام، تمام این چرخ و فلک آفرینش، بر محور وجود انسان می چرخد. این همان انسان محوریاست در آیات زیادی هست که خورشید مسخَّر شماست، ماه مسخَّر شماست، دریا مسخَّر شماست؛

3 – تداوم حیاتِ بعد از مرگ است: یعنی زندگی با مردن تمام نمی شود. در اسلام و البته در همه ادیان الهی این معنا هم جزو اصول جهان بینی است و تأثیر دارد. همانطور که گفتم تمام این اصول جهان بینی، در تنظیم روابط زندگی و در تنظیم پایه های حکومت اسلامی و اداره جامعه و اداره عالم مؤثَّراست. بعد از مرگ، ما وارد مرحله جدیدی می شویم. اینطور نیست که انسان نابود شود؛ از جوی جستن و رفتن به یک مرحله دیگر است؛ و بعد در آن مرحله، مسأله حساب و کتاب و قیامت و این چیزهاست .

4 – استعداد بی پایان انسان در دارا بودن تمام چیزهایی که برای تعالی کامل انسان لازم است: انسان استعداد دارد که تا آخرین نقطه تعالی حیاتِ ممکنات بالا برود؛ اما بقیه موجودات این امکان راندارد.در بهترین تقویم، یعنی در بهترین اندازه گیری انسان را آفریده ایم؛ یعنی آن اندازه گیری ای است که رشد اودیگر نهایت و اندازه ای ندارد؛ تا آنجایی می رود که در عالم وجود، سقفی بالاتر از آن نیست؛ یعنی می تواند از فرشتگان و ازموجودات عالی و از همه اینها بالاتر برود.

5 – از نظر اسلام و بینش اسلامی، جریان عالم به سمت حاکمیت حق و به سمت صلاح است : این بروبرگرد هم ندارد. همانطور که یک بار به اشاره گفتم و الان هم جز به اشاره نمی توانم بگویم، چون مجال تفصیل نیست همه انبیا و اولیا آمده اند تا انسان را به آن بزرگراه اصلی ای سوق دهند که وقتی وارد آن شد، بدون هیچگونه مانعی تمام استعدادهایش میتواند بروز کند. انبیا و اولیا این مردم گمگشته رامرتَّب از این کوه و کمر و دشتها و کویرها و جنگلها به سمت این راه اصلی سوق دادند و هدایت کردند.

هنوز بشریَّت به نقطه شروع آن صراط مستقیم نرسیده است؛ آن در زمان ولیعصر ارواحنافداه محقَّق خواهد شد؛ لیکن همه این تلاشها اصلا براساس این بینش است که نهایت این عالم، نهایت غلبه صلاح است؛ ممکن است زودتر بشود، ممکن است دیرتر بشود؛ امابروبرگرد ندارد. قطعا اینطوری است که در نهایت،صلاح بر فساد غلبه خواهد کرد؛ قوای خیر بر قوای شر غلبه می کنند. این هم یک نقطه از نقاط جهان بینی اسلامی است که در آن هیچگونه تردیدی نیست .

حال براساس اینها یک نتایج عملی به دست میآید و وظایفی برعهده انسانهایی که معتقد به این مبانی اند، قرارمی گیرد. فرق نمی کند؛ چه حکومت اسلامی باشد و حاکمیت و قدرت در دست اهل حق باشد، چه حکومت اسلامی نباشد فرض کنید مثل دوران حکومت طاغوت باشد، یا انسانی باشد که در بین کفَّار زندگی می کند این وظایفی که عرض می کنم،در هر دو حالت بر دوش یکایک انسانهاست. این وظایف چیست که اینها نتایج عملی آن بینش است؟ من چند نقطه ازاین وظایف را در اینجا مطرح میکنم :

1 – عبودیت و اطاعت خداوند : چون عالم مالک و صاحب و آفریننده و مدبَّر دارد و ما هم جزواجزاء این عالمیم، لذا بشر موظف است اطاعت کند. این اطاعت بشر به معنای هماهنگ شدن او با حرکت کلی عالم است؛ آسمان و زمین و ذرات عالم، یسبَّح له ما فیالَّسموات و الأرض قالتا اتینا طائعین « چون همه عالم دعوت و امر الهی را اجابت می کنند و بر اساس قوانینی که خدای متعال در آفرینش مقرَّر کرده است، حرکت می کنند. انسان اگر برطبق قوانین و وظایف شرعی و دینی که دین به او آموخته است عمل کند، هماهنگ با این حرکتِ آفرینش حرکت کرده؛ لذا پیشرفتش آسانتر است؛ تعارض و تصادم و اصطکاکش با عالم کمتر است؛ به سعادت و صلاح و فلا حِ خودش و دنیا هم نزدیکتر است. البته عبودیت خدا با معنای وسیع و کامل آن مورد نظر است؛ چون گفتیم توحید، هم اعتقاد به وجودخداست، هم نفی الوهیَّت و عظمت متعلق به بتها و سنگها و چوبهای خودساخته و انسانهای مدَّعىِ خدایی و انسانهایی که اسم خدایی کردن هم نمی آورند، اما میخواهند عمل خدایی کنند.

پس در عمل، دو وظیفه وجود دارد: 1 – اطاعت از خدای هر آن چیزی که میخواهد در قبال حکمروایی خدا، ؛» انداد الله « متعال و عبودیت پروردگار عالم،2 – سرپیچی از اطاعت بر انسان حکمروایی کند. ذهن انسان فورا به سمت این قدرتهای مادَّی و استکباری میرود؛ البته اینها مصادیقش هستند؛ اما یک مصداق بسیار نزدیکتر دارد و آن، هوای نفس ماست. شرط توحید، سرپیچی کردن و عدم اطاعت از هوای نفس است.

2 – هدف گرفتن تعالىِ انسان است؛ تعالی خود و دیگران: این تعالی شامل تعالىِ علمی، تعالىِ فکری، تعالىِ روحی و اخلاقی، تعالىِ اجتماعی و سیاسی یعنی جامعه تعالی پیدا کند و تعالىِ اقتصادی است؛ یعنی رفاه امور زندگی مردم. همه موظَّفند برای این چیزها تلاش کنند

گسترش و پیشرفت علم برای همه؛ حاکمیت اندیشه سالم و فکر درست؛ تعالىِ روحی و معنوی و اخلاقی، خُلق کریم و مکارم اخلاق؛ پیشرفت اجتماعىِ بشری نه فقط جنبه های معنوی و علمی و اخلاقی یک فرد، بلکه جامعه هم مورد نظر است و پیشرفت امور اقتصادی و رفاهی انسانها، و بایستی مردم را به سمت رفاه و تمتَّع هرچه بیشتر از امکانات زندگی پیش ببرند. این یکی از وظایف همه است؛ مخصوص دوره قدرت و حکومت هم نیست؛ دردوره حکومتِ غیر خدا هم این وظیفه وجود دارد .

3 – ترجیح فلاح و رستگاری اُخروی بر سود دنیوی، اگر با هم تعارض پیدا کردند : این هم یکی از وظایف عملی هرانسانی است که معتقد به آن جهان بینی است. یعنی اگر در موردی پیش آمد که یک سود دنیوی در جهت هدفهای اُخروی قرار نگرفت، تا آنجایی که ممکن است، انسان باید سعی کند این سود دنیوی را در جهت هدفهای اُخروی قرار دهد. اگر یک جا با هم سازگار نبود، انسان یا بایستی از یک سود چشم بپوشد چه سود مالی، چه سود قدرت و مقام و محبوبیَّت و… یا بایستی گناهی را مرتکب شود که موجب وزر اُخروی است. لازمه اعتقاد به آن جهان بینی این است که انسان جنبه اُخروی راترجیح دهد؛ یعنی از آن سود صرفنظر کند و آن گناه را مرتکب نشود. برعهده هر مسلمانی است که اینگونه عمل کند.

4 – اصل مجاهدت و تلاش و مبارزه است: یکی از کارهای واجب و اصلی برای هر انسانی چه در موضع یک فرد،چه در موضع یک جمع؛ که حکومت و یا یک قدرت باشد این است که مبارزه کند؛ یعنی دائم باید تلاش کند و به تنبلی و بی عملی و بی تعهَّدی تن ندهد. گاهی انسان عمل هم دارد، اما نسبت به وظایف اصلی تعهَّد ندارد؛ میگوید به ما چه! کجرویهای برخاسته از هوس نیز همینطور است. انسان به اینها نباید تن بدهد. بایستی حتما با تنبلی و بی عملىِ خودش مبارزه کند؛ تلاش و مجاهدت کند و در این راه قبول خطر کند. این یکی از وظایف است. البته این مجاهدت باید مجاهدت فی سبیل الله باشد .

5 – امید به پیروزی در همه شرایط است؛ به شرط آن که جهاد فی سبیلالله باشد: کسی که مشغول مجاهدت است، حق ندارد ناامید شود؛ چون یقیننا پیروزی در انتظار اوست. آن مواردی که پیروزی به دست نیامده و نا کامی حاصل شده است، به این خاطر بوده که مجاهدت فی سبیل الله نبوده است؛ یا اگر مجاهدت بوده، فی سبیل الله نبوده؛ یا اصلا مجاهدت نبوده است

شرط مجاهدت فی سبیل الله چیست؟ این است که انسان به سبیل الله ایمان و باور و معرفت داشته باشد و آن را بشناسد؛ بنابراین میتواند در راه آن مجاهدت کند .

اینها وظایف یک انسان به عنوان یک فرد و وظایف یک مجموعه به عنوان حکومت است. عرض کردم، اینها مخصوص دوران قدرت نیست که چون امروز حکومت در دست مجموعه مؤمنین بالله و مؤمنین به اسلام است، ما این وظایف را داریم.

آن وقتی هم که قدرت در دست این مجموعه نبود، در دست دشمنانشان بود، در دست طاغوت بود، در دست مفسدین فی الارض بود، همه این وظایف وجود داشت. بعضی عمل می کردند، بعضی عمل نمی کردند؛ بعضی بیشتر عمل می کردند، بعضی کمتر عمل می کردند. این وظایف الان هم برعهده همه مسلمانهاست؛ البته بعضی وظایفشان بیشتر است، بعضی کمتر است.

وظیفه اصلی همه انبیا و ائمَّه و اولیا این بوده است که مردم را به همین وظایف آشنا کنند؛ چه در دورانی که می توانستندقدرت را کسب کنند بگویند بروید مجاهدت کنید و قدرت را به دست آورید و اینگونه اداره کنید. بنابراین، این وظایف، وظایفی است که انبیا ما را به آن سمت می کشانند. البته در حکومت حق، در آنجایی که قدرت در دست بندگان خدا مؤمنین بالله و مؤمنین به سبیل الله قرار دارد، این وظیفه سنگینتر است. چرا؟ چون توانایی شما به عنوان جزئی از مجموعه حکومتِ دولت، با توانایی فردی مثل شما در بهترین حالات حکومت طاغوت قابل مقایسه نیست. وضع کنونی یعنی وضع وجود یک قدرت اسلامی شاید هزار مرتبه از بهترین حالاتی که در حکومت طاغوت ممکن است یک فرد برای ترویج و پیگیری و تحقَّق آرمانهای الهی داشته باشد، بهتر باشد. پس بایستی این را قدر دانست .

ایجاد این قدرت الهی و اسلامی، امر بسیار دشواری است. این چیزی که الان پیش آمده و شما می توانید از طریق آن،این هدفها را تحقَّق ببخشید، آسان به دست نیامده است. صدها شرط و صدها موقعیت باید ردیف شوند و کنار هم قرارگیرند تا حادثهای مثل انقلاب اسلامی بتواند رخ دهد. اینطور نبود که در هر زمانی، در هر شرایطی، در هر کشوری، چنین حادثهای بتواند پیش بیاید؛ نه. در تاریخ ما، در وضع زندگی ما، در مردم ما، در ارتباطات اجتماعی ما، در اعتقادات ما، دروضع حکومت ما، در وضع جغرافیایی ما، در ارتباطات سیاسی و اقتصادی عالم، آنقدر حوادثِ فراوان کنار هم قرار گرفت تاشرایط آماده شد برای اینکه انقلاب اسلامی به وجود آید و پیروز شود. این شرایط، آسان به دست نمی آید. این همه شرایط با همدیگر مجتمع شوند تا چنین چیزی پیش آید؛ البته نه اینکه ممکن نیست قطعا اگرشرایط را پیش بیاورند، در همه جا ممکن است لیکن در کشور ما به هرحال این شرایط پیش آمد و شد؛ و این پدیده بسیارمغتنم و دیریاب و عجیبی است، باید قدر این را دانست .

ما میخواهیم آن نظامی، آن تشکیلاتی و آن حکومتی را که بتوان این هدفها را در آن محقَّق کرد، به وجود آوریم. این یک فرآیند طولانی و دشواری دارد و شروعش از انقلاب اسلامی است. البته انقلاب که می گوییم، حتما به معنای زد و خورد وشلوغ کاری و امثال اینها نیست؛ برخلاف آن برداشتهایی است که می بینیم در بعضی از نوشته ها خوش شان می آید با کلمه ی انقلاب بازی کنند گاهی میخواهند انقلاب را به معنای شورش، اغتشاش، بی نظمی و بی سامانی وانمود کنند و بگویند ماانقلاب نمی خواهیم؛ یعنی انقلاب چیز بدی است این برداشتهای غلط از انقلاب است. انقلاب یعنی دگرگونی بنیادی. البته این دگرگونی بنیادی در اغلب موارد بدون چالشهای دشوار و بدون زورآزمایی، امکان پذیر نیست؛ اما معنایش این نیست که در انقلاب حتما بایستی اغتشاش و شورش و امثال اینها باشد؛ نه، ولی هر شورش و هر اغتشاش و هر تهیَّج عام و توده ای هم معنایش انقلاب نیست؛ هر تحولی هم معنایش انقلاب نیست؛ انقلاب آنجایی است که پایه های غلطی برچیده میشود وپایه های درستی به جای آن گذاشته می شود.

قدمِ اوَّل یا مرحله اول: انقلاب که تحقَّق پیدا کرد، بلافاصله بعد از آن، تحقَّق نظام اسلامی است. نظام اسلامی، یعنی طرح مهندسی و شکل کلَّی اسلامی را در جایی پیاده کردن. مثل اینکه وقتی در کشور مانظام سلطنتىِ استبدادىِ فردىِ موروثىِ اشرافىِ وابسته برداشته شد، به جای آن، نظام دینىِ تقوایىِ مردمىِ گزینشی جایگزین می شود؛ با همین شکل کلَّی که قانون اساسی برایش معیَّن کرده، تحقق پیدا می کند؛ یعنی نظام اسلامی

مرحله دوم بعد از آن که نظام اسلامی پیش آمد، نوبت به تشکیل دولت اسلامی به معنای حقیقی می رسد؛ یا به تعبیر روشن تر، تشکیل منش و روش دولتمردان یعنی ماها به گونه اسلامی؛ چون این در وهله ی اول فراهم نیست؛ بتدریج و با تلاش باید به وجود آیدمسؤولان و دولتمردان باید خودشان را با ضوابط و شرایطی که متعلق به یک مسؤول دولت اسلامی است، تطبیق کنند. یاچنان افرادی اگر هستند سر کار بیایند؛ یا اگر ناقصند، خودشان را به سمت کمال در آن جهت حرکت دهند و پیش ببرند.

مرحله سوم است که از آن تعبیر به ایجاد دولت اسلامی می کنیم. نظام اسلامی قبلا آمده، اکنون دولت باید اسلامی شود. دولت به معنای عام، نه به معنای هیأت وزرا؛ یعنی قوای سه گانه، مسؤولان کشور، رهبری و همه.

مرحله چهارم : بعد از این است کشورِ اسلامی است. اگر دولت به معنای واقعی کلمه اسلامی شد، آنگاه کشور به معنای واقعی کلمه اسلامی خواهد شد؛ عدالت مستقر خواهد شد؛ تبعیض از بین خواهد رفت؛ فقر بتدریج ریشه کن میشود؛ عزَّت حقیقی برای مردم به وجود می آید؛ جایگاهش در روابط بین الملل ارتقاء پیدا میکند؛ این میشود کشور اسلامی

مرحله پنجم : از این مرحله که عبورکنیم، بعد از آن، دنیای اسلامی است. از کشور اسلامی میشود دنیای اسلامی درست کرد. الگو که درست شد، نظایرش دردنیا به وجود میآید .

ما در کدام مرحله ایم؟

ما در مرحله سومیم؛ ما هنوز به کشور اسلامی نرسیده ایم. هیچ کس نمی تواند ادَّعا کند که یعنی همانهایی که کردند و الان یک» ما « کشور ما اسلامی است. ما یک نظام اسلامی را طرَّاحی و پایه ریزی کردیم نظام اسلامی داریم که اصولش هم مشخَّص و مبنای حکومت در آنجا معلوم است. مشخَّص است که مسؤولان چگونه بایدباشند. قوای سه گانه وظایفشان معیَّن است. وظایفی که دولتها دارند، مشخَّص و معلوم است؛ اما نمیتوانیم ادَّعا کنیم که مایک دولت اسلامی هستیم؛ ما کم داریم. ما باید خودمان را بسازیم و پیش ببریم. ما باید خودمان را تربیت کنیم. البته اگر دررأس کار یک امام معصوم مثل امیرالمؤمنین علیه الصَّلاةوالسَّلام باشد که قولش، فعلش و منشش الگوست، کار برای کارگزاران نظام آسانتر است؛ چون نسخه کامل را در اختیار دارند و در همه چیزش هدایت هست. وقتی آدمی مثل من دررأس کار باشد، البته کارِ کارگزاران مشکلتر است؛ ولی ثوابشان هم بیشتر است. اگر توانستند در این راه حرکت کنند، اجرالهی شان بیشتر خواهد شد. هر کدام از شما تلاش کنید که برای این مسؤولیتها خودتان را با الگوی اسلامی منطبق سازید؛یعنی دینتان، تقوایتان، رعایتتان نسبت به حال مردم، رعایتتان نسبت به شرع، رعایتتان نسبت به بیت المال، اجتنابتان ازخودخواهی ها و خودپرستی ها و رفیق بازیها و قوم وخویش پرستیها و اجتنابتان از تنبلی و بیکارگی و بی عملی و هوی و هوس واین چیزها مطابق با الگوی اسلام باشد. هر کدام از شما بتوانید در این زمینه ها کار خودتان را بکنید و پیش بروید و خودتان را بسازید، البته ثواب شما از آن کسی که در زمان امیرالمؤمنین علیه الصَّلاةوالسَّلام این کار را میکرد، یقینا بیشتر است؛ چون او به امیرالمؤمنین علیه الصَّلاةوالسَّلام نگاه می کرد و آن حضرت الگوی کامل بود؛ اما شما چنین کسی را ندارید که آنطور به او نگاه کنید و برایتان الگو باشد؛ لیکن ضوابط در دست همه ما هست و امروز همه مان وظیفه داریم

عمده ترین خطر چیست؟

من در پاسخ به این سؤال یک روایت میخوانم. فرمود: الهوی و طول الأمل خطر عمده دو چیز است:

اوَّل، هوس پرستی و هوی پرستی است ، دوم آمال وآروزهای طول ودراز، تعجَّب نکنید؛ از همه خطرها.از همه دشمنها ؛» انَّ اعدی عدوَّک نفسک الَّتی بین جنبیک « ؛ بالاتر، همان هوای نفسی است که در دل ماست و همان خودی است که در وجود توست؛ آن منیَّتی که همه چیز را برای خود می خواهد. » من « دشمن تر، همان نفس، همان انَّ اخوف ما اخاف علیکم اثنان اتَّباع الهوی و طول الأمل فأمَّا اتَّباع الهوی « : اینجا هم از زبان پیغمبر همین را میفرماید یعنی پیروی از هوای نفس، شما را از راه خدا گمراه میکند. غالب این گمراهی ها به خاطر هوای نفس ؛» فیصدَّ عن الحق است. البته ما برای خودمان هزار رقم توجیه درست می کنیم، برای اینکه از راه خدا منحرف شویم و حرف و عملمان غیر ازآن چیزی باشد که شرع و دین برای ما معیَّن کرده است. هوای نفس خصوصیتش این است که شما را از سبیل الله که طول امل، یعنی آرزوهای دور و دراز و امَّا طول الأمل فینسی الأخرة « . جهاد در سبیل الله لازم است گمراه می کندشخصی: تلاش کن، برای اینکه فلان طور، خانه برای خودت درست کنی؛ تلاش کن و مقدَّمات را فراهم کن، برای اینکه به فلان مقام برسی؛ تلاش کن، زید و عمرو را ببین و هزار نوع مشکل را پشت سر بگذار تا اینکه فلان سرمایه را برای خودت فراهم آوری و فلان فعالیت اقتصادی را در مشت بگیری. این طول الأمل یعنی آرزوهایی که یکی پس از دیگری می آیند و تمام نشدنی اند جلوِ چشم انسان صف می کشند؛ برای انسان هدف درست می کنند و هدفهای حقیر در نظر انسان عمده است؛ آخرت را از یاد انسان می برند؛ انسان دائما مشغول هدف های حقیر» ینسی الأخرة « می شود. خاصیت این هدف هامی شود؛ برای انسان وقتی باقی نمی ماند؛ دلِ انسان را می میرانند؛ میل به دعا، میل به انابه، میل به تضرَّع و میل به توجَّه رابرای انسان باقی نمی گذارند .

وظایف، مربوط به مردم سالاری دینی :

یعنی درباره خودت، درباره دوستان و خویشاوندان و رفقای خودت، ؛» خاصة اهلک و من لک فیه هوی من رعیتک رعایت انصاف را در قبال مردم و خدا بکن؛ یعنی اختصاص و امتیاز به آنها نده؛ یعنی امتیاز ویژه. امکانات استفاده از یک شرکت و یک منبع مالی را در اختیار » رانتخواری « فرنگی مآب ما به آن جمع خاصی قرار دادن، به مناسبت اینکه اینها دوست یا خویشاوند یا رفیق ما هستند. این کار جزو کارهای ضدَّمردم سالاری است. برادران و خواهران عزیز تا این فسادها در مجموعه کارگزاران کشور وجود داشته باشد، توانایی کاروجود نخواهد داشت و پیشرفت امکان ندارد؛ هر کار هم بکنید، امکان نخواهد داشت. اینها شکافها و درهها و حفرههایی است که وقتی به وجود آمد، هرچه شما دستاورد داشته باشید و در آن بریزید، آنها را پُر نمی کند؛ دستاورد هم از بین می رود. لذابه رفقا و ؛» من لک فیه هوی من رعیتک « : اوَّل باید اینها را علاج کرد. این فرمایش امیرالمؤمنین علیه الصَّلاةوالسَّلام است نزدیکان و آدمهایی که دوستشان داری، نباید امتیاز ویژه بدهی؛ همه باید یکسان امتیاز ببرند. امتیازی که هست، باید دراختیار همه قرار گیرد. اگر بناست قرعه کشی شود، اگر بناست سقف باشد، در عین حال نباید برای کسی امتیازی وجودداشته باشد

و لیکن احبَّ الامور الیک اوسطها فی الحقَّ و اعمها فی العدل و « ؛ یک نشانه دیگر مردم سالاری است دنبال کارهایی باش که از افراط و تفریط دور باشد و عدالت را در سطح وسیعتری شامل حال ؛» اجمعها لرضی الرعیَّة مردم کند؛ یعنی سطح تماسش با مردم و منافع آنها هرچه وسیعتر باشد و رضایت و خشنودی عامَّه و توده های مردم رابیشتر جلب کند. دنبال این نباش که رضایت گروه های خاص یعنی صاحبان ثروت و قدرت را به دست آوری. من و شما مخاطب این خطابیم. الان شما اگر وزیرید، اگر نماینده اید، اگر از مسؤولان مربوط به نیروهای مسلَّح ید، اگر مربوط به رهبری هستید، اگر مربوط به قوَّه قضایَّیه هستید، هرجا هستید، باید توجَّه داشته باشید کاری که انجام می دهید، در جهت میل تعبیر شده است. بعد » خاصَّة « صاحبان ثروت و قدرت نباشد؛ که اینها در این فرمایش امیرالمؤمنین علیه الصَّلاةوالسَّلام می فرماید: ؛» فا نَّ سخط العامة یجحف برضی الخاصة اگر دل صاحبان ثروت و قدرت را به دست آوردید و مردم را ناراضی کردید، نارضایتی مردم این گروه های خشنودشده خواص یعنی صاحبان ثروت و قدرت را مثل سیلابی خواهدبرد ؛» و انَّ سخط الخاصة یغتفر مع رضی العامة. یغتفر « اما اگر رعایت میل دل صاحبان ثروت و قدرت را نکردید، از شما ناراضی میشوند؛ بگذار ناراضی شوند. وقتی مردم از شما راضی اند و برای آنها کار کردید، بگذار اینها ناراضی باشنداین نارضایی بخشوده است

 

فرمایشات امام خامنه ای دردیدار مسئولان وکارگزاران نظام درتاریخ 12/09/1379

 

حسنعلی نوروزی

Noroozi.qaz@gmail.com         hasanalinorouzi.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برو بالا