امام علی عليه ‏السلام :

جودُ الوُلاةِ بِفَيءِ المُسلِمينَ جَورٌ وخَترٌِ؛ بخشش كارگزاران از اموال مسلمانان، ظلم و خيانت است.

جزوه کارآفرینی

بسمه تعالی

کارآفرینی : Entrepreneurship

مقدمه :

انسانها همواره درحال رشد وپیشرفت بوده بطوریکه امروزه فعالیت های اقتصادی ، اجتماعی ، تولیدی ، خدماتی و … روز به روز متحول شده وازپیچدگی خاصی برخوردار شده اند .

اشتغال ، رفاه وآسایش ، درآمد کافی ، افزایش درآمد ملی وسرانه و… ازدغدغه های جوامع امروزی است .

همه ما انسانها موجودی آزاد هستیم وحق مالکیت داریم وهرشخص دوست دارد مالکیت راتجربه کند ومثلا صاحب یک شرکت ، موسسه یاکارگاهی باشد.

انسانهای شجاع ومسئولیت پذیر ازطریق برنامه ریزی ، کاروتلاش ، خلاقیت ونوآوری باتشکیل شرکت ، سازمان ونهادهای مختلف اجتماعی ، اقتصادی وتولیدی دست به اقدام بزرگ ومهمی زده که هم برای خود اشتغال ودرآمدزایی ایجاد کرده وهم موجب افزایش اشتغال ودرآمد ملی درکشورمی گردد. به اینگونه انسانها کارآفرین می گویند.

 

کارآفرینی فرایندی است خلاق که انسانها ی کارآفرین با پذیرش مسئولیت هاوخطرات آن وبا ایجاد موسسات کسب وکار، فرصت ها وموقعیت های کاری جدید می آفرینند تا گامی در راه پیشرفت وترقی خود وجامعه بردارند.

زندگی شغلی :

زندگی شغلی بخشی اززندگی افراد است که وظیفه اصلی آن کارکردن وکسب وکار وتامین معاش است . شروع زندگی شغلی افراد به شرایط فردی ، اوضاع اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی جامعه بستگی دارد.

انواع زندگی شغلی :

با توجه به بررسی وتحقیق های صورت گرفته زندگی شغلی به سه دسته تقسیم می شود.

1 – کارآفرینی

2 – خوداشتغالی

3 – استخدام

 

استخدام :

دراین نوع زندگی شغلی شخص درقالب یک قرارداد رسمی ومعتبر وقت ومهارت های خود را درمقابل دریافت وجه مشخصی دراختیار سازمان دولتی یا خصوصی قرارمی دهد .که موجب امنیت شغلی کامل یا نسبی برای مدت طولانی می شود.

کارآفرینی :

نوعی راه وروش زندگی است که همراه با تغییر ، تحول ، پویایی وحرکت می باشد.

این نوع زندگی توام با هیجان ، ریسک ، شکست ، پیروزی ، شوق ، تلاش ، خلاقیت وفرصت گرایی است .

زندگی شغلی کارآفرینانه را کسانی انتخاب می کنند که دوست دارند ازدیگران موفق ترباشند.

خوداشتغالی:

آنها درتلاش هستند تا موقعیت خود راحفظ کنند ومنافع اقتصادی خود رابدون داشتن ایده جدید یاخلق فرصت های جدید کسب وکارافزایش دهند . بدنبال یافتن یک شغل استخدامی برای خود هستند .

بنگاه های کسب وکار وشرکت های مربود به خوداشتغالی در درازمدت رشد وتوسعه چندانی ندارند .

 

مفهوم و واژه کارآفرینی :

عبارت است از فرآیند ایجاد ارزش از راه تشکیل مجموعه منحصر به فرد ی از منابع به منظور بهره گیری از فرصتها

واژه کار آفرینی از کلمه فرانسوی Entreprendre به معنای متعهد شدن نشات گرفته است. بنا به تعریف واژه نامه دانشگاهی و بستر : کارآفرین کسی است که متعهد می شود مخاطره های یک فعالیت اقتصادی را سازماندهی ، اداره و تقبل کند. واژه کار آفرینی دیرزمانی پیش از آنکه مفهوم کلی کارآفرینی به زبان امروزی پدید آید ، در زبان فرانسه ابداع شد . در اوایل سدهه شانزدهم میلادی کسانی را که در امر هدایت ماموریت های نظامی بودند ، کار آفرین می خواندند . از آن پس درباره دیگر انواع مخاطرات نیز همین واژه با محدودیت هائی مورد استفاده قرار می گرفت . از حدود سال 1700 میلادی به بعد ، فرانسویان درباره پیمانکاران دولت که دست اندر کار ساخت جاده ، پل ، بندر و تاسیسات بودند ، به کرات لفظ کارآفرین را به کار برده اند.

کارآفرین فردی است که شرکتی را به منظور سود و رشد ، تاسیس و مدیریت می نماید و از آن برای پیشبرد اهداف شخصی استفاده می کند که ویژگی صلی او رفتار نو آورانه است و از تجربیات مدیریت استراتژیک در فعالیت خود استفاده می کند.

تاریخچه کارآفرینی :

سال 1964 ، پیتر دراکر: کارآفرین فردی است که به خوبی ازفرصت ها استفاده می کند.

دهه 1970 : با ناکارآمدی فرایند های اداری ودیوانسالاری درشرکت ها وسازمانها ، فعالیت های کارآفرینانه مورد توجه مدیران ارشد آنها قرارگرفت واینگونه فعالیت ها را درشرکت ها وسازمانها رشد وگسترش دادند.

دهه 1980 : اهمیت تفکر وترویج روحیه کارآفرینانه مورد توجه وتاکید قرارگرفت وبه عنوان یک مزیت رقابتی مطرح شد.دراین دوره برکارآفرینی سارمانی تاکید گردید.

سال 1990 : اندیشه جدیدی ازحوزه کارآفرینی ارائه گردید وکارآفرینی موتور محرک تغییرات اجتماعی که موجب اشتغال مولد ، بهره وری نیروی انسانی وتجدید حیات ملی می شود معرفی شد.

تعریف كارآفريني :

” سرمایه هرگز ایده را به حرکت در نمی آورد بلکه این ایده است که محرک سرمایه است و موفقیت در کسب و کار ، با ایده ی نوآورانه و خلاق که به همراه سرمایه منجر به ارائه ی محصول جدید در بازار می شود رقم می خورد که این را اصطلاحا کارآفرینی می گوییم”.

کارآفرینی فرایند پویای تولید تدریجی ثروت است .کسانی این ثروت را تولید می کنند که ریسک های یزرگ مالی ، زمانی ویا تعهد شغلی را می پذیرند یا برای بعضی محصولات وخدمات ارزش می افزایند.

کارآفرینی فرایند خلق چیزی با ارزش ومتفاوت ازطریق اختصاص زمان وتلاش کافی ، همراه با خطر مالی ، روانی واجتماعی به منظور دریافت پاداش های مالی ، استقلال ورضایت شخصی است .

برای شناخت فرد کارآفرین باید ابتدا بدانیم که او چه کارهایی می کند و سپس در یابیم کدام خصوصیات و ویژگی های شخصیتی او را از دیگران متمایز می کند.کارآفرین فردی است دارای ایده و فکر جدید که از طریق فرآیند ایجاد کسب و کار ( کسب و کار خانگی ، کسب و کار مجازی، کسب و کار در مغازه یا شرکت یا سازمان ) توام با بسیج منابع و مخاطره مالی و اجتماعی ، محصول یا خدمت جدیدی را به بازار عرضه می کند.

تفاوت کارافرین با خلاق، نوآور ، مخترع ، سرمایه گذار و مدیر :

در خیلی از موارد، به خاطر نزدیکی و وجود تشابهات بین واژه های کارآفرین ، نوآور، مخترع، سرمایه گذار، و مدیر ، آنها را به جای یکدیگر به کار می برند. در این قسمت به تفاوت های آنان اشاره می شود.

خلاق :

خلاقیت یک پدیده ذهنی است و فرد خلاق کسی است که فکر و ایده ی جدیدی داردو به دنبال روش جدیدی برای هر موضوع است. به عنوان مثال هر کدام از افراد عادی در مواجه شدن با شیشه کثیف خودرو ، به این فکر می افتد که شیشه را تمیز کند. ولی فرد خلاق احتمالا به این فکر می افتد که چگونه می توان شیشه ای تولید کرد که کثیف نشود. در اینجا فرد خلاق به دنبال راه تازه برای یک مشکل است.

مخترع :

خلاقیت و اختراع به هم نزدیک اند.گفته شده که فرد خلاق ، به دنبال راه و روش تازه برای حل مشکل است. اما او هنوز راه و روش را پیدا نکرده است.ایجاد کننده راه و روش تازه ، همان مخترع است. پس مخترع کسی است که روش یا محصولی را برای اولین بار تولید می کند.در مثال فوق، کسی که شیشه ای تولید کند که کثیف نشود و نیاز به شستن نداشته باشد، مخترع است.

نوآور :

کسی است که قابلیت استفاده و مقرون به صرفه بودن محصول اختراع شده را بررسی و در صورت امکان، آن را تجاری می کند. در مثال بالا ، پس از اختراع شیشه توسط مخترع، فرد نوآور بررسی می کند که شیشه تولیدی در مقایسه با شیشه های قبلی، چقدر مقرون به صرفه و اقتصادی است.

سرمایه گذار :

سرمایه گذار کسی است که سرمایه ( مالی ) را در اختیار افراد (در اینجا منظور کارآفرینان است) می گذارد و در برابر آن در سود و منفعت به دست آمده نیز شریک می شود. در مثال فوق ، کارآفرین برای تجاری کردن محصول تازه اختراع شده (شیشه) احتمالا به سرمایه زیادی نیاز دارد.به همین دلیل با سرمایه گذاری صحبت می کند تا از سرمایه او برای انتقال محصول به بازار استفاده کند. سرمایه گذار نیز قبول می کند و سرمایه خود را در اختیار کارآفرین قرار می دهد و در پی آن، در سودی که او از این راه به دست می آورد شریک می شود.

مدیر :

مدیران ، واحد کسب و کار را اداره می کنند و کارآفرینان با نگاه فرصت گرایانه، واحد کسب و کار را راه اندازی می کنند. از آنجا که هر کارآفرینی مسئولیت تمام کارهای مربوط به کسب و کار را بر عهده دارد، به طور کلی می توان گفت هرکارآفرینی مدیر است اما هر مدیری کارآفرین نیست.به تفاوت این دودرجدول اشاره شده است.

 

 

 

کارآفرینان

مدیران

در آینده زندگی می کنند.

علاقه به تغییر دارند.

فرصت گرا محسوب می شوند.

یک خانه می سازند و بلافاصله برای خانه بعدی برنامه می ریزند.

در گذشته زندگی می کنند.

علاقه به ثبات دارند.

تهدید گرا محسوب می شوند.

یک خانه می سازند و می خواهند تا ابد در آن زندگی کنند.

 

کارآفرین :

همان گونه که در تعریف بالا نیز اشاره شد، کارآفرین کسب و کاری را برای خود راه می اندازد. او در راه اندازی و ادامه کسب و کار خود ، معمولا کارهای زیر را انجام میدهد

1 – سرما یه اش را با ریسک مواجه می کند.

2 – امور مربوط به خودش را خود شخصا سازماندهی می کند.

3 – تصمیم گیرنده ی کارش، خودش است.

4 – مجبور است برای ادامه فعالیت ، مشتریان را خودش پیدا کند.

5 – هم زمان به فعالیت های متفاوتی می پردازد.

نگاه كارآفرينانه :

كارآفرينان افرادي هستند كه فرصتها را درك مي كنند و خلاء ها را مي بيند. درك فرصتها توسط اين افراد ممكناست از طريق بازار گردي ( ارتباط با محيط زندگي، بازار و … ) و يا ارتباط با افراد ( در جلسات ) يا نگاه به تلويزيون ، رسانه ها شبكه اينترنت و … حاصل شود، كه به آن نگاه كارآفرينانه ( يا نگاه جستجو گرانه، نگاه فرصت گرايانه، شكار فرصت و… ) گفته مي شود.

نگاه كارآفرينانه نكته اصلي اين است كه چگونه كارآفرين توان اين نوآوري و خلق فرصت را پيدا مي كند. آيا كارآفريني اكتسابي و پرورشي است يا اينكه ذاتي مي باشد. آيا همه توانايي پيدا نمودن اين اكسير را خواهند داشت. نگاه كارآفرينانه بدنبال يافتن اين اكسير مي باشد كه در اجراي بيان شومپيتر است كه نوآوري عامل اصلي توسعه مي باشد، چگونه براي هر محصول و خدمات موجود يك محصول و خدمت جديد مي توان به بازار ارائه نمود و چگونه مي توان از طريق شكار فرصتها به اين پديده امكان عملي داد. خيلي اوقات موفقيت افراد، شركت ها و كشورها تصادفي تلقي مي گردد، البته سهم شانس در تصميم گيري ما و اثر بر محيط بلاشك مي باشد، اما سهم اصلي موفقيت را به كارآفرين نسبت مي دهند به علت وجود همين (( نگاه كارآفرينانه ))‌مي باشد كه بر اثر فرايندي از كودكي تا سن بلوغ كارآفرينانه در فرد ايجاد مي گردد:

نگاه كارآفرينانه بدنبال تقويت اين موجوديت مي باشد كه شكار لحظه ها و فرصت ها نقش هاي اساسي در موفقيت دارد و اين موفقيت هميشه بدست نمي آيد. ( نگارنده بر اساس تجارب مديريتي و كارآفرينانه خود اين مطلب را ارائه مي نمايد اميد است كه خوانندگان با نقد كارشناسانه در جهت تعالي بحث اقدام نمايند.

در بررسي مسير موفقيت افراد در ايجاد كسب و كار سوالي كه همواره مطرح مي شود اين است كه چگونه فرد اقدام به عمل كارآفرينانه مي نمايد يعني در انتخاب ايده و كسب و كار چگونه فرصت ايجاد كسب و كار را كشف مي نمايد، آيا شانس و تصادف بود يا نگاه آگاهانه و اقدام خردمندانه از پيش طراحي شده مي باشد كه هر دوي اينها دو روي يك سكه مي باشند.

دیدگاه‌های مختلف کارآفرینی :

در دنياي امروز، تضمين بقاي سازمان‌ها در خلاقيت، نوآوري و کارآفريني آنها است؛ به‌طوری‌که پيشرفت جامعه زماني ميسر خواهد بود که افرادي با خطرپذيري اقدام به نوآوري کرده تا از اين طريق، روش‌ها و راه‌‌هاي جديد بتوانند جايگزين راهکارهاي ناکارآمد گذشته شوند.

بنابراین کارآفريني و توجه به آن شرط اساسي توسعه هر کشور در هزاره سوم است از اين رو در کشورهاي مختلف توجه خاصي به کارآفريني و کارآفرينان مي‌شود و تقويت کارآفريني و ايجاد بستر مناسب براي گسترش آن در سازمان‌ها از ابزار پيشرفت اقتصادي کشورها محسوب مي‌شود. به‌منظور ايجاد کارآفريني در سازمان‌ها و تقويت آن، آشنايي با مفهوم کارآفريني از دیدگاه‌های مختلف آن ضروري است که در اين نوشتار به این موضوع پرداخته شده است.

 

 

به‌طورکلی دیدگاه‌های مختلف مفهوم کارآفريني را مي‌توان در سه گروه زير طبقه‌بندي کرد:

گروه اول : دیدگاهی که بر خصوصيات يا ویژگی‌های شخصيتي کارآفرينان تاکيد مي‌کند.

گروه دوم : دیدگاهی که بر فرآیند کارآفريني و نتايج آن تاکيد مي‌کند.

گروه سوم : دیدگاهی که متمرکز بر فعاليت‌هايي است که کارآفرينان انجام مي‌دهند.

 

ديدگاه گروه اول خصوصيات شخصي :

فرهنگ لغت آکسفورد کارآفرين را فردي تعریف می‌کند که يک کسب‌وکار جديد راه‌اندازي مي‌کند. خصوصا پيمانکاري که به‌عنوان يک واسطه بين کار و سرمايه براي توليد عمل مي‌کند، کارآفرين است.

به نظر ليبنشتن (Leibenstein)؛ يک کارآفرين فردي است که ویژگی‌های مخاطره‌پذيري، رهبري و انگيزش را داشته و مي‌تواند بحران‌ها را حل کند.

به عقيده شومپيتر (Schumpeter)، کارآفرينان، رهبران و نقش آفرينان اصلي در فرآیند تخريب خلاق هستند.

از نظر نايت (Knight)، يک کارآفرين فردي است که سرمايه‌گذاري‌هاي نامطمئن را پذيرفته و از ترس و عدم اطمینان اجتناب می‌کند. به نظر پيتر دراکر، کارآفرين فردي است که همواره به دنبال تغيير است که به آن پاسخ داده و از آن به‌عنوان يک فرصت بهره گيرد.

یک کارآفرین از نظر‌هاگن (E.E. Hagen) اقتصادداني است که تلاش مي‌کند سودش را با نوآوري ودرگير شدن درحل مسائل حداکثرکند ونيزبه واسطه استفاده از قابليت‌هايش دربرخورد با مسائل خود را راضي کند.

از دیدگاه ماکس وبر، کارآفرينان محصول شرايط خاص اجتماعي‌اند که در اين شرايط پرورش مي‌يابند و اين جامعه است که افراد را به‌عنوان کارآفرين شکل مي‌دهد.

شومپيتر با تمرکز بر ویژگی‌های شخصيتي، کارآفرين را شخصي ريسک‌پذير که در جست‌وجوي نوآوري، خلق محصولي جديد و فرآیندي نو، بازار جديد، سازمان جديد يا منابعي تازه مي‌باشد، تعريف کرده است.

براساس اين تعاريف، آنتونيک و هيسريچ (Antonic & Hisrich) نوآوري مديران مياني را مورد توجه قرار داده و به‌عنوان کارآفرين سازماني آن را چنين تعريف مي‌کند:

«کسي که نه بنيان‌گذار و نه مالک يک سازمان است؛ بلکه شخصي است در استخدام سازمان که ريسک‌پذير است و با استفاده از منابع مالک سازمان و تسهيلات او، اقدام به نوآوري مي‌کند و کارآفرين سازمان، اعمال کارآفرينانه نوآوران در سازماني تحت مالکيت سايرين يا تامين مالي آن توسط سايرين تعريف مي‌شود.»

در نهایت از منظر سازمان بين‌المللي نيروي کار

(International Labour Organization (ILO)؛ کارآفرينان افرادي هستند که توانايي ديدن و ارزيابي و برآورد فرصت‌ها را دارند، همراه با منابع لازم از آن فرصت‌ها بهره می‌گیرند و براي يک موفقيت تضمين شده دست به اقدامات مناسب مي‌زنند.

ديدگاه گروه دوم فرآیندي (Process Perspective) :

از نظر این دیدگاه، کارآفريني فرآیند سودآوري از ترکيبات جديد، منحصربه‌فرد و ارزشمند منابع در يک محيط نامطمئن است و به تنهايي نمي‌تواند در شخص متجلي شود، بلكه مستلزم فرصت‌ها و تقاضا‌هاي محيطي است. به عبارت دیگر كارآفريني فرآیند ارزش آفريني از طريق تشكيل مجموعه منحصربه‌فردي از منابع، به‌منظور استفاده از فرصت‌ها است.

از جمله حامیان این دیدگاه، «آنتونیک هيسريچ» است. به نظر وی كارآفريني عبارت است از: فرآیند خلق چيزي با ارزش و متفاوت از طريق اختصاص زمان و تلاش كافي همراه با مخاطره مالي، رواني و اجتماعي و نيز دريافت پاداش‌هاي مالي و رضايت شخصي از نتايج آن.

همچنین «رابرت رونشتات»، پس از بازبيني تکامل کارآفريني و بررسي تعاريف گوناگون آن، شرحي خلاصه را ارائه داد: کارآفريني فرآیند پويايي براي ايجاد ارزش افزوده است، اين ارزش را افرادي ايجاد مي‌کنند که ريسک‌هاي بزرگي را در زمينه کسب‌و‌کار، زمان يا تعهد کاري براي فراهم آوردن ارزشي جهت يک محصول يا خدمت به جان مي‌خرند. محصول يا خدمت ممکن است جديد باشد يا نباشد يا ممکن است منحصربه‌فرد باشد، اما ارزش بايد به‌ نحوي توسط کارآفرين با امنيت بخشيدن و اختصاص دادن منابع و مهارت‌هاي لازم القا شود.

براساس اين تعريف اگر محصول، خدمت يا فرآیندي جديد ايجاد شود کارآفريني سازماني صورت گرفته است و اگر چيزي که قبلا وجود داشته، توسعه و بهبود يابد، بهسازي انجام شده است.

به‌طورکلی از دیدگاه فرآیندی، كارآفريني به معناي شناسايي و بهره‌برداري مستمر از فرصت‌هاي محيطي از طريق توليد محصول جديد و منحصربه‌فرد با به‌کارگيري منابع مادي و انساني و نيز پذيرش مخاطرات (مالي و روحي و اجتماعي) منطقي آن به‌منظور کسب و حفظ مزیت رقابتی در دنیای رقابت شدید امروزی است.

ديدگاه گروه سوم فعاليت‌ها(Actives Perspective) :

از نظر این دیدگاه، کارآفرينان فرصت‌هاي سودآور را درک می‌کنند و فعاليت‌هايي را براي رفع نيازهاي ارضا نشده ابداع يا آنچه در حال انجام شدن است، به‌طور موثرتري انجام مي‌دهند و در واقع کارآفريني فعاليتی هدفمند جهت تحقق نوآوري، حفظ و توسعه يک کسب‌و‌کار جديد محسوب می‌شود.

یکی از طرفداران این دیدگاه، پالمر است وی ريسک‌پذيري، نوآوري و تصميم گيري هوشمندانه و خلاقانه را به‌عنوان ویژگی‌های تمايز بين کارآفرينان و غير کارآفرينان معرفی کرده است و عواملی نظیر بازار و محصولات جدید، نوآوري تکنولوژيک، ريسک‌پذيري و ابتکارعمل داشتن را به‌عنوان معیارهای سنجش گرايش به کارآفريني سازمان می‌داند.

از نظر ميلر سازماني که در نوآوري بازار محصول درگير مي‌شود ريسک کسب‌و‌کار مخاطره آميز و پرسود را تعهد مي‌کند و از پيشگامان نوآوري در محصول محسوب مي‌شود. ميلر معتقد است که پويايي‌ها و خشن بودن محيط مستلزم نوآوري است و متذکر مي‌شود که در محيط بسيار پويا و خشن، سازمان‌ها بايد کارآفرين باشند.

به نظر اميت و همکاران کارآفرين يک يا چند فعاليت زير را انجام مي‌دهد:

1) – بازارهاي مختلف را مرتبط مي‌کند.

2) – کمبودهاي بازار را تامين و بر آنها غلبه مي‌کند.

3 ( – قراردادهاي ضمني يا صريح زماني را خلق و مديريت مي‌کند.

4) – ورودي و منابعي را که در بازار با کمبود مواجهند، عرضه مي‌کند

انواع کارآفرینی :

1 – کارآفراینی فردی

2 – کارآفرینی سازمانی

کارآفرینی فردی (مستقل):

یک فرد بطور مستقل وجداگانه کسب وکار جدید ایجاد می کند ویا نمایندگی آن را ازطریق شناسایی فرصت وبسیج منابع وامکانات لازم بدست می آورد .

دراین نوع کارآفرینی تمرکز بر نو آوری ، توسعه فرایند ، ایجاد محصول یاخدمت جدید است .

کارآفرینی سازمانی :

این نوع کارآفرینی پرورش رفتار کارآفرینانه درسازمان است که قبلا تاسیس شده است .

یک شرکت یا سازمان محیطی رافراهم می سازد تا اعضا بتوانند درامورکارآفرینی مشارکت کنند که طی آن محصولات ، خدمات یا فرایندهای نوآورانه ازطریق ایجاد فرهنگ کارآفرینانه به ظهور می رسد.

کارآفرین سازمانی فرایندی است که دریک شرکت یا سازمان بزرگ همچون کارآفرین عمل می کند و به معرفی وتولید محصول ، خدمت وفرایندهای جدید می پردازد وبدین ترتیب موجب رشد وسوددهی سازمان یا شرکت می شود.

اهمیت کارآفرینی :

همیشه مطابق معمول دریک شرکت ، سازمان یا کشوری طبق روال ومعمول توسعه اتفاق می افتد. استفاده مناسب ا زمنابع تولید ، کالاهای اقتصادی ، رشد وتوسعه ازطریق فعالیت های کارآفرینانه امکان پذیر است.

مزایای کارآفرین وفرایند کارآفرینی :

1 – رشد اقتصادی

2 – افزایش بهره وری

3 – خلق تکنولوژی ، محصول وخدمت جدید

رشد اقتصادی :

تحقیقات نشان میدهد اکثر کارکنان بخش صنایع الکترونیکی آمریکا با شرکت های کوچک درارتباط هستند که بیانگر اهمیت کارآفرینی ونقش آن دراشتغال و رشد اقتصاد ی است .

افزایش بهره وری :

جان کن دریک john ken drik معتقد است افزایش بهره وری به یک چیز بستگی دارد وآن هم کارآفرینی است .

خلق تکنولوژی :

بسیاری ازافرادی که با خلاقیت ، محصولات ، خدمات وتکنولوژی جدید خلق می کنند کسانی هستند که ازشرکت های بزرگ اخراج شده اند وپس ازاخراج با نوآوری به یک کارآفرین تبدیل شده اند.

نقش کارآفرینی درجامعه :

1 – اشتغال زایی : ازطریق بکارگیری افراد درموسسات موجب کاهش بیکاری می شود

2 – توزیع عادلانه ثروت : با توزیع عادلانه ومتناسب ثروت موجب کاهش اضطراب درجامعه می شود.

3 – سازماندهی منابع : بهره گیری ازسرمایه ها ومهارتهای سرگردان درجهت استفاده بهینه ازآنها

4 – بهبود کیفیت زندگی : با ارتقاء محصولات وارائه خدمات موردنیاز موجب زندگی راحت وساده درجامعه می شود .

5 – افزایش سود اجتماعی : ازطریق دریافت مالیات وواگذاری وصدور پروانه ها .

ویژگی های کارآفرینی :

الف – ویژگی های فردی

ب – ویژگی های تجربی

ج – ویژگی های سوابق وپیشینه

الف ) ویژگی های فردی :

1 – نیاز به موفقیت 2 – استقلال طلبی 3 – تحمل ابهام 4 – کانون کنترل درونی 5 – مخاطره پذیری 6 – ابتکار 7 – هوش 8 – نوآوری

ب ) ویژگی های تجربی :

1 – تجربه کاری 2 – نارضایتی ازشغل قبلی 3 – الگوی نقش

ج ) ویژگی های سوابق وپیشینیه فردی :

1 – شرایط کودکی 2 – تحصیلات 3 – سن 4 – پایگاه اجتماعی نامناسب

الف ) ویژگی های فردی کارآفرین

1 – نیار به موفقیت :

ازنظر مک کلند یکی ازابعاد شخصیت وعوامل انگیزشی کارآفرینانه نیاز به موفقیت است او معتقد است نیاز به موفقیت تمایل به برتری وتلاش برای پیشرفت به منظور نیل به تاثیرگذاری برآنان است .

2 – استقلال طلبی :

روانشناسان استقلال راکانون کنترل درونی می دانند ومعتقدند کانون کنترل درونی احساسی است که موجب کنترل سرنوشت افراد توسط خودشان می شود .

وقتی نیاز به استقلال وکانون کنترل درونی کنارهم قرارمی گیرند تصویر کارآفرینی بدست می آید.

 

3 – تحمل ابهام :

تمایل به آغازیک فعالیتی که نمی داند موفقیت رادرپی دارد یانه ، واکنش رقبا ودیگران نسبت به این فعالیت چگونه خواهد بود ویا اینکه این فعالیت چه منابعی لازم دارد وچه سودی خواهد داشت نشان دهنده تحمل ابهام است .

هرچند برخی ازکارآفرینان وا نمود می کنند که ساختاری عمل می کنند ولی درواقع تحمل آنان دربرابر شرایط عدم اطمینان زیاد است .

4 – خلاقیت :

یکی ازویژگی های مهم کارآفرینان خلاقیت است وخلاقیت خلق ایده هاست .

شومپیتر می گوید “خلاقیت روحی است که درکارآفرینی دمیده شده است ونوآوری فرایند کارآفرینی است .

برای کارآفرینان فکر کردن مانند عمل کردن مهم است زیرا بوسیله آن کارآفرینی به مرحله عمل می رسد.

عناصر کارآفرینی :

از نظر ویلیام سالمن : 1– افراد 2 – فرصت 3 – زمینه بیرونی 4 – معامله یا دادوستد

ازنظر فرای : 1 – کارآفرینی 2 – فرصت 3 – سلختار 4 – منابع 5 – استراتژی

ازنظررامبال : 1 – تشخیص فرصت 2 – میل به ریسک پذیری 3 – شایستگی یا صلاحیت مدیریتی 4 – محیط پویا 5 – مالکیت کسب وکار 6 – نیازبه موفقیت 7 – مهارت رهبری

راهبردهای کارآفرینی :

1 – عامل بودن 2 – به هدف نهایی توجه داشتن 3 – درنظر گرفتن الویت ها

4 – اندیشیدن برنده – برنده 5 – ایجاد انرژی گروهی 6 – ابتدا باید بفهمیم تا بفهمیم

7 – بازسازی خویشتن

 

1 – عامل بودن :

عامل بودن یعنی مسئولیت اعمال خود رابعهده گرفتن یعنی چیزی فراتر از قاطعیت داشتن .انسانهای عامل نتیجه رفتارشان حاصل تصمیم وانتخاب آگاهانه خودشان ومبتنی بر ارزش هاست نه نتیجه اوضاع وشرایط که واکنشی مبتنی براحساس .

2 – توجه به هدف :

عملکردها وکارکردهای خوب با اهداف روشن وشفاف آغاز می شوند توجه به هدف یعنی آینده را درذهن خود خلق کردن وآن رادیدن .

3 – اولویت :

به جای انجام کارها وامور بی اهمیت به اولویت ها وارجحیت ها فکرکنید .باید بیاموزید که به بعضی مسائل وامور نه بگویید وبه مهمترین امور آری بگوییم .

4 – برنده – برنده :

افرادی که این تفکر رادارند ازنظرشهامت وملاحظه دراوج هستند وازموفقیت دیگران خوشحال می شوند . اینگونه افراد همواره طرفدار منافع دو یاچند جانبه هستند منافع خود رابا دیگران تقسیم ، شهرت واعتبار را بادیگران تسهیم ، مسئولیت ها راسرشکن وفرصت رشد وبلندگی رابرای همه فراهم می آورند.

5 – انرژی گروهی :

با ایجاد ارتباط میان دونفر با افکار مختلف راه حلی که حاصل می شود بهترازراه حلی است که یک نفر ارائه میدهد. یک واقعیت رانباید فراموش کنیم که کل ازتک تک اجزا بیشتر وباقدرت تراست .

فرایند کارآفرینی :

مرحله اول : شناخت فرصت

مرحله دوم : توسعه مفهوم

مرحله سوم : تعیین منابع

مرحله چهارم : کسب منابع لازم

مرحله پنجم : اجرای نهایی ایده

مرحله ششم : بهره برداری

مرحله اول شناخت فرصت :

یک کارآفرین باتجزیه وتحلیل محیط داخلی وخارجی درسازمان خود موفق به شناسایی فرصت ها وتهدیدات محیطی می شود.

یکی ازشرایط اولیه ولازم برای عمل کارآفر ینانه شناخت یک فرصت یا همان فرصت یابی است .

مرحله دوم توسعه مفهوم :

دراین مرحله فردکارآفرین بعدازفرصت یابی ایده های مناسب راپرورش داده وایده انتخابی خود رابانوآوری به ظهور رسانده وبه آن جامه عمل می پوشاند.

مرحله سوم تعیین منابع موردنیاز:

دراین مرحله منابع موردنیاز وامکانات لازم تعیین ومشخص می شود مانند هزینه موردنیاز ، امکانات لازم ، تعداد نیروی متخصص وعادی ، حمایت های مالی قانونی .

مرحله چهارم کسب منابع لازم :

پس ازاینکه درمرحله سوم منابع مورد نیاز تعیین ومشخص شد دراین مرحله نسبت به جذب وکسب منابع لازم ازداخل یا خارج سازمان اقدام می شود .

مرحله پنجم اجرای نهایی ایده :

دراین مرحله پس ازگذراندن وتهیه وکسب منابع لازم برای توسعه مفهوم یا همان تولید ایده نوبت اجرا و اداره ایده می رسد که مثلا سازمان اقدام به تولید کالایا خدمات جدید می کند ، فرایندهای جدید بکارگیری می شود ویا سازمان به بازارهای جدید راه پیدا کرده ونفوذ می کند .

مرحله ششم بهره برداری وبرداشت :

اگر سازمان به اهداف مورد نظر خود د ست پیدانماید می گویند که فرایند کارآفرینی با موفقیت به پایان رسیده است .

نکته :

شناسایی فرصت ها چیزی نیست که با فرصت یابی یک مورد خاص شروع شود ودرانتهای مرحله به پایان برسد بلکه این فرایند همچنان وبطورمستمر ادامه دارخواهد بود .

خلاقیت

با پیشرفت روز افزون دانش و فناوری و جریان گسترده اطلاعات امروز، جامعه نیازمند اموزش مهارت هایی است که با کمک آن بتوان همگام با توسعه علم و فناوری به پیش برود هدف باید پرورش انسان هایی باشد که بتوانند به خوبی با یکدیگرارتباط برقرار کرده و با بهره گیری از دانش جمعی و تولید افکار نو به سوی یک جامعه سعادتمند قدم بردارند.

زمانی سخن گفتن از خلاقیت غیر ضروری می نمود اما سیر تحولات دنیا ما و سازمان های ما را به نقطه ای رسانده که بدون خلاقیت ونمیتوانیم به هدف های خود برسیم .

خلاقیت نه تنها منبع مهمی برای کسب سودهای ناشی از رقابت است بلکه ضرورتی برای بقا محسوب میشود. علاوه بر این ماهیت کار آفرینی در خلاقیت نهفته است، خلاقیت از ان جهت برای کار افرینان مهم است که آن ها دارای ابزار های متعددی همچون افراد ، سرمایه ، ایده و تفکرات هستند و برای موفقیت نیاز دارند که این ابزار ها را به شیوه های جدید و متفاوتی سازماندهی کنند، بنابر این خلاقیت یکی از شروط لازم برای موفقیت فعالیت های کار آفرینانه محسوب میشود.

ضرورت خلاقیت :

اکنون شرایط محیطی کسب و کار به قدری پیچیده پویا و نامطمئن گردیده است که دیگر نمیشود با روش های تفکر قبلی مسائل و مشکلات امروز را حل کرد همانطور که حل مسائل قبلی با روش جدید کار ساز نیست لذا یک تغییر و تحول اساسی در نظام فکری لازم است.

کمال انسانی در گرو نو بینی و نوگرایی اوست از این رو تا انسان به کمک قوه خلاقیت از قالب های ذهنی پوچ و غلط نجات نیابد نمیتواند به جایگاه حقیقی خود برسد.

نقش و اهمیت خلاقیت :

1 – خلاقیت یکی از اساسی ترین و بنیادی ترین ویژگی های خاص انسان و مظهر خلیفه الهی انسان در کره زمین است

2 – مجموعه تمدن انسانی محصول خلاقیت ها و نواوری انسان است

3 – خلاقیت و نواوری یک از اصلی ترین اهداف تعلیم و تربیت است

4 – خلاقیت و نواوری عامل بهبود مستمر کیفیت زندگی و افزایش رفاه و آسودگی و رفع مشکلات است.

5 – خلاقیت و نوآوری موجب رشد و توسعه اقتصادی علمی، صنعتی و عامل بهبود مستمر کیفیت زندگی و افزایش رفاه و آسودگی و رفع مشکلات و موانع است.

6 – همه سازمان ها کارخانه ها کلیه تولیدات محصولات و خدمات حاصل خلاقیت است.

تعریف خلاقیت :

صاحب نظران از جنبه های مختلف تعریف های گوناگون برای این واژه ارائه نموده اند . در اینجا برخی از تعریف های خلاقیت بیان میشود.

1 – خلاقیت ، عبارت از توانایی نگاه جدید و متفاوت به یک موضوع و به عبارتی فرایند شکستن و دوباره ساختن دانش خوددرباره یک موضوع وبه دست اوردن بینش جدید نسبت به ماهیت آن است. (ورتهایمر1959)

2 – خلاقیت تولید ایده های جدید و مفید در همه زمینه ها است (ترزا آمابیلی )

 

3 – برخی صاحب نظران خلاقیت را مترادف حل مساله دانسته اند و عده ای دیگر آن را ابزار حل مساله میدانند.

4 – همچنین خلاقیت را میتوان متفاوت دیدن مسائل و مشاهده امور به شیوه ای تازه که قبلا به ان توجه نشده است تعریف کرد.

همانطور که ملاحظه میشود در تعاریف خلاقیت بر توانایی هایی اشاره میشود که قابل پرورش بوده و میتوان انها راافزایش داد. بنابراین خلاقیت قابل تعمیم به تمام افراد جامعه می باشد و همگی از درجاتی از خلاقیت برخوردارند. امروزه دیگر بحثی راجع به اینکه خلاقیت ذاتی است یا اکتسابی وجود ندارد بلکه دنیای امروز تلاش میکند خلاقیت و مباحث مرتبط با آن راچه در زمینه روانشناسی و علوم تربیتی و چه در زمینه مدیریت کسب و کار به درستی بشناساند و ابعاد مختلف ان را توسعه دهد.

فرایند خلاقیت :

مراحل خلاقیت ممکن است به فعالیت قوه درک و خرد انسان یا مراحل مجزا ولی به هم پیوسته تعریف میشود که انسان رابه ره یافت هایی هدایت کند. نویسندگانو صاحب نظران این مراحل را به گونه های مختلف مطرح کرده اند.

بر اساس مدل” گراهام والاس” که پایه و وجه مشترک بیشتر مدل های خلاقیت است، خلاقیت شامل چهار مرحله است :

مرحله اول : دوره آمادگی

مرحله دوم : دوره پرورش

مرحله سوم : دوره بصیرت

مرحله چهارم : دوره ازمایش

مرحله اول : دوره آمادگی

در این دوره، ابتدا شخص در مورد موضوع یا مسئله مورد نظرش به جست و جوی اطلاعات میپردازد و سعی میکند موضوع را به خوبی بشکافد تا ریشه ی ان را در یابد. همچنین سعی می کند پیش فرض های ذهنی درست و غلط در باره موضوع را شناسایی نموده تا نهایتا به ایده های مختلفی دست یابد. هر چند که قبل از این موارد باید بینش مناسبی نسبت به فکر جدید داشته باشد و نسبت به موضوع حساس باشد

مرحله دوم : دوره خواب (پرورش)

چنانچه فرد بعد از دوره اول به نتیجه نرسد بعد از مدتی دچار دلسردی ، نا امیدی، عصبانیت و احتمالا شک نسبت به توانایی های خود میشود. لذا در این هنگام است که کار متوقف میشود حتی برای ساعتی یا هفته ای و بلکه ماه ها و سالها در ایندوران در واقع در هیچ لحظه ای کار متوقف نمیشودبلکه موضوع به ضمیر نا خود اگاهسپرده میشودو هر لحظه ممکن است فرد به راه حلی دست یابد،

اینکه فرد به ارزش ضمیر نا خود اگاه و اگاهی از قدرت ان پی ببرد و برای حل مسئله کار را متوقف سازد اهمیت دارد.

می توان گفت این دوران مثل دورانی استکه تخم پرنده زیر بال و پر در حال رشد و پرورش است. بدین ترتیب پس ازجمع اوری اطلاعات ذهن خود را در ارامش قرار دهید، احتمال ایجاد فکر جدید خواهد بود.

مرحله سوم : دوره بصیرت ( روشنی)

بعد ازسپردن موضوع به ضمیر نا خود اگاه شخص باید حواس خود را با امواج و فرکانس های ارسالی از ان منبع لایزال و پر قدرت تنظیم و در واقع چشم به راه و گوش به زنگ باشد تا اشاره های رسیده را جذب ، ثبت و درک کند. در این مرحله است که شخص در یک لحظه متوجه راه حل مسئله می شود و می گوید آهان .

مرحله چهارم : دوره آزمایش و ارزش گذاری

راه حلی که در مرحله سوم به ذهن شخص می رسد در واقع راه حل کلی است که لازم است ابتدا آزمایش و سپس مطابق وضع مورد نیاز شکل داده شود و نهایتا کاربرد های مختلف آن مشخص می گردد

البرشت (1987) در زمینه خلاقیت ، مراحل عملی و قابل اجرا تری را که از پنج مرحله تشکیل شده است پیشنهاد میکند که عبارتند از:

1 – جذب اطلاعات

2 – الهام

3 – آزمون

4 – پالایش

5 – عرضه

البرشت معتقد است که شخص خلاق اطلاعات پیرامون خود را جذب میکند و برای بررسی مسائل رهیافت های مختلفی را مورد بررسی قرار میدهد. زمانی که ذهن فرد خلاق از اطلاعات خام انباشته شد به طور غیر قابل محسوس شروع به کار می کند و پس از تجزیه و تحلیل و ترکیب اطلاعات، رهیافتی برای مسئله ارائه میکند.

توسعه خلاقیت :

خلاقیت فرایندی قابل توسعه و بهسازی است . می توان روش های مختلفی برای بهبود بخشیدن به استعداد های خلاقانه به کار برد . موارد زیر برخی از راه کار های موثر در افزایش خلاقیت را بیان میکند.

1 – شناخت روابط : بسیاری از اختراعات و نواوری ها نتیجه دیدن روابط متفاوت وجدید میان اشیاء فرایند ها، مواد، فن آوری ها و افراد هستند مثلا افزودن آب میوه به نوشابه های گاز دارو تهیه محصولی گوارا یا ترکیب فناوری موتورهای احتراقی با چرخ و ایجاد خودرو.

جستجو برای یافتن روابط متفاوت و غیر عادی میان عناصر و افراد می تواند موجب توسعه و بهبود خلاقیت شود این روابط غالبا به ایده ها ی محصولات و سرویس های جدید منجر میشود

2 – توسعه یک دیدگاه عملیاتی : فرد خلاق تمایل دارد اشیاء و افراد را برحسب اینکه چگونه نمی توانند نیاز های او را بر آورده کنند، ببیند برای مثال فردی که نمیتواند پیچ گوشتی را پیدا کند غالبا از کارد میوه خوری برای محکم کردن پیچ استفاده میکند. بنا بر این به منظور توسعه نو اوری و خلاقیت باید روابط مکمل میان اشیاء و افراد تصور نموده و از زاویه ای به آن ها بنگریم که کاستی های ما را در برآوردن نیاز ها جبران کند در این صورت باید به اشیاءو افراد به شیوه غیر مرسوم و از دید گاه متفاوت نگاه کرد

3 – استفاده از مغز : از زمانی که مطالعات روی دو نیمکره مغز در دهه 1960 و1950 انجام شد کارشناسان خلاقیت بر اهمیت توسعه مهارت های مرتبط با هریک از دو نیمکره مغز تاکید ورزیدند. نیمکره راست به فرد کمک میکند تا همانندی ها را درک کند، امور مختلف را تصور کند و اطلاعات را سنتز نماید. نیمکره چپ به شخص کمک میکند تا روش های حل مشکلات را تحلیل نماید و به کلام در آورد و توجیه کند. گرچه دو نیمکره راست و چپ اطلاعات را به طور متفاوت پردازش می کنندو مسئول فعالیت های مغزی و مهارت های متفاوت هستند اما از طریق گروهی از رشته های عصبی با هم انسجام می یابند

4 – حذف یا شکستن قالب های ذهنی : قالب های ذهنی یکی از مهمترین موانع ادراکی خلاقیت است و شامل مفروضات پایه و حک شده در ذهن، اعتقادات عمومی یا برداشت های کلی که نا خود اگاه بر درک و فهم ما از جهان و بر افعال و اقداماتمان اثر گزار است. از انجا که قالب های ذهنی در تمام شئون زندگی بشر و در تمام افکار و حالات انسان چه در ضمیر نا خود اگاه و چه در ضمیر خود اگاه تاثیر دارد، شناسایی، تغییر و توسعه و یا حذف ان ها از مهمترین اموری است که یک انسان خلاق و آگاه باید به آن توجه کند.

 

تکنیک ها و روش های افزایش خلاقیت :

تکنیک های خلاقیت :

روش های ساختار یافته ای هستندکه به ما کمک میکنند تا هر زمان که لازم دانستیم ساختار فکری خود را اگاهانه تغییر دهیم

انواع تکنیک های خلاقیت :

1 – تکنیک های خلاقیت فردی

2 – تکنیک خلاقیت گروهی

3 – تکنیک خلاقیت فردی- گروهی

تکنیک های خلاقیت فردی:

این نوع تکنیک ها فقط توسط یک فرد قابل اجرا هستند و نمی توان ان را به صورت گروهی به کار برد مانند تکنیک “توهم خلاق”

تکنیک خلاقیت گروهی:

به منظور استفاده در گروه طراحی شده اند و امکان استفاده به وسیله یک فرد را ندارند مانند تکنیک دلفی، سینکتیکس و طوفان مغزی

تکنیک خلاقیت فردی- گروهی :

از انها می توان به هر دو صورت فردی و گروهی استفاده کرد نظیر تکنیک اسکمپر.

تکنیک خلاقیت فردی :

1 – توهم خلاق :

اکثر مواقع خلاقیت، نتیجه تشخیص خطاها از واقعیت هاست . منظور و هدف این تکنیک ان است که شما بتوانید با قدرت توهم و خیلی اوقات با خطاهای عمدی طور دیگری به مسائل نگاه کرده تا بدین وسیله اصل و واقعیت موضوع را دریابید. در واقع سعی می کنید مجازا سیم پیچی مغز خود را تغییر، اصلاح یا توسعه دهید. این سعی باعث می شود مقداری اطلاعات از شکاف های موجود در بافت های عصبی آزاد شده و به وسیله پیوند با اطلاعات قبلی الگوی ذهنی جدیدی ساخته شود و یا موضوع از الگوی ذهنی قبلی به الگوی دیگری انتقال یابدو نهایتا منجر به بصیرت و کشف ناگهانی و غیر منتظره شود.

تکنیک خلاقیت گروهی :

1 – تکنیک طوفان مغزی :

طوفان فکری (مغزی) نخستین و مهمترین فنی است که در فنون خلاقیت به کار می رود. این فن در دهه 1960-1950 توسط “الکس اسبورن” برای استخراج عقاید ابداع گردید

اجرای طوفان فکری بر پایه دو اصل استوار است:

اصل اول : عقاید در مرحله اولیه بدون هر گونه داوری ، ابراز و ثبت شود

اصل دوم : هرچند تعداد افکار بیشتر باشد بهتر است. در بکار بردن این روش باید از چند قانون زیر پیگیری کرد:

1 – انتقاد ممنوع است.

2 – هیچکس حق قضاوت

3 – ارزیابی یا انتقاد از ایده های پیشنهادی دیگران ندارد.

4 – اظهار نظر ازاد است یعنی هرچه ایده، خارج از ذهن تر و عجیب و غریب تر باشد بهتر است.

5 – کمیت مورد توجه است هرچه تعداد ایده ها بیشتر باشد بهتر است

6 – در هر جا که میتوانید ایده ها را تر کیب و بهبود ببخشید.

7 – در این شیوه زمانی میتوان به ارزیابی ایده ها پرداخت که عقاید به حد کافی تولید شده باشد

2 – تکنیک اسکمپر یا سوالات ایده برانگیز:

این تکنیک به نام سوالات ایده برانگیز معروف است

کلمه ” اسکمپر” از حروف اول هفت کلمه تشکیل شده است هر یک از انها نشانه یک جهت و سمت و سوی فکری است که شامل یک سری سوالات مشخص می باشد.

این تکنیک که کاربرد اصلیش بر پایه ایده یابی فردی طراحی شده است می تواند به نحو بسیار اثر بخشی برای گرو ها نیز مفید باشد. با کاربرد این روش افراد می توانند روش های مختلف انجام کار را در ذهن حلاجی کنند . دانشمندان و مخترعین در هنگام وقوع اختراعات از این فرایند استفاده می کنند کاربرد این ابزار را می توان به صورت زیر خلاصه نمود

جایگزین نمودن ،ترکیب ، اقتباس یا وفق دادن و انطباق، تغییردادن- بزرگسازی، به کاربرد دیگر گذاشتن، حذف کردن و کوچک سازی، تغییرترتیب.

تکنیک اسکمپر یا سوالات ایده برانگیز:

در طول روز ایده های جدید زیادی در ذهن انسان موج می زند که بعضی از آن ها واقعا با ارزش و بعضی بی ارزشند. اما تا زمانی که آن ها را شکار نکنیم نمی توانیم بگوییم کدام ارزشمند است. چرا که فرآیند خلاقیت و نوآوری از تصور شروع می شود و پس از مهندسی، تصور تبدیل به ایده می گردد. برای رسیدن به یک ایده لازم است آن را بررسی، ارزیابی، تجزیه، تحلیل،ترکیب، تکمیل و تصحیح نماییم تا به یک تصور مهار شده یعنی «ایده» دست یابیم و این ایده وقتی ارزش بررسی و تجزیه و تحلیل دارد که خواب را از شما گرفته باشد. اگر ایده ها مدیریت نشوند، این قدرت خلاق تبدیل به یک ضعف شود و کاری را که باید انجام دهیم ، کنترل و سازماندهی ایده هاست. یکی از تکنیک هایی که به ایده یابی کمک می کند، تکنیک اسکمپر ( scamper ) است. این واژه از ابتدای حروف یک سری واژه های دیگر تشکیل شده و هدف اصلی این تکنیک تحریک قدرت تصور است تا آن را در جهات مختلف و ضروری به حرکت در آورد. این تحریک به وسیله یک سری سوالات ایده برانگیز صورت می گیرد که شخص در رابطه با مسئله مورد نظرش از خود سوال می کند.

واژه های تشکیل دهنده تکنیک اسکمپر:

1 – جایگزین ، جانشین( substitute ) :، چه مواردی را می توان به جای موارد فعلی به کار برد؟

به جای او چه کسی را…؟

از چه فرآیند دیگری می توانیم استفاده کنیم؟

چه چیزی را میتوان به جای چیز دیگر به کار برد؟

مانند : هیزم، زغال، گازوئیل، نفت، بنزین، گاز

2 – ترکیب ( combine ) : ، با چه چیز دیگری می تواند مخلوط شود؟

چه چیزی را با چه چیزی میتوان ترکیب کرد؟

مانند : 1 – دستمال کاغذی + عطر = دستمال کاغذی معطر

2 – تلفن+ دوربین+ ضبط و پخش صوت= موبایل

3 – ترکیب دو عدسی دوربینی و نزدیک بینی در عینکها

4 – کفش های کودکان که هنگام راه رفتن صدا می دهند

3 – اقتباس، سازگاری، تغییر ، انطباق ( adapt ) : ، آن را شبیه چه چیزی می توانیم بسازیم؟

آیا می توان چیزی را متناسب تر کرد؟

آیا می‌توان چیز جدیدی را از چیزی دیگری اقتباس کرد؟

آیا می‌توان تغییری در چیزی ایجاد کرد؟

مانند : 1 – ساخت هلیکوپتر با اقتباس از بال سنجاقک

2 – ساخت هواپیما با استفاده از ساختمان بال و بدن پرندگان

3 – تولید کنسرو بدون نیاز به درباز کن (با تعبیه قلاب در باز روی درب کنسرو)

4 – ایده ی نوشیدن نوشابه با نی

5 – خمیده کردن و به صورت L در آوردن نی سبب راحتی و زیبایی بیشتر شده است.

4 – تغییر دادن، اصلاح کردن ، بزرگ سازی ( magnify ) :، اگر رنگ،سرعت،شکل و .. را تغییر دهیم چطور می شود؟

آیا باید بزرگ تر، قوی تر و با ارزش تر گردد؟

چرا آن را چند برابر نکنیم؟

آیا می توان چیزی را بزرگ‌تر کرد؟

مانند : 1 – تولید نوشابه‌های خانواده

2 – تولید لاستیک‌های پهن

3 – چند مداد بزرگ و غول پیکر می تواند طرح بسیار زیبایی به ورودی یک دانشگاه بدهد

4 – یک کپسول را می توان چند هزار برابر کرد و به عنوان تابلو یک داروخانه مورد استفاده قرار داد.

5 – کاربردهای دیگر ( put to other uses ) : چه استفاده ای از مواد زاید آن می توان کرد؟

با محصولات مردود شده یا ایده های شکست خورده چه می توان کرد؟

چه استفاده دیگری از یک وسیله می توانیم بکنیم؟

مانند : 1 – استفاده مجدد از ضایعات کارخانه‌های تولیدی

2 – استفاده از بطری‌های نوشابه خانواده برای ساخت خانه!

3 – روزی نوجوانی این سوال را از خود پرسید که «چه استفاده ای می توانم از این ماشین چمن زنی خراب بکنم؟» سپس ماشین چمن زنی را به دوچرخه ی خود وصل کرد و بدین طریق اولین موتور گازی دنیا متولد شد. آن نوجوان « سویی چیرو هوندا » بود که اکنون یکی از بزرگ ترین مردان جهان است.

6 – کوچک سازی، کاهش ، حذف ( eliminate ) : چگونه می توان آن را متراکم تر و فشرده تر کرد؟

چه می شود اگر کوچک تر شود؟

چه چیزی را می توان حذف کرد؟

آیا می توان این را سریع تر انجام داد؟

چه چیزی را می توان از یک وسیله حذف کرد؟

مانند : 1 – حذف سیم از هندزفری موبایل

2 – کوتاه کردن فرآیندهای اداری و بروکراسی

3 – حذف سیستم میکروفن سبب ساخت میکروفن های یقه ای

4 – حذف سیم تلفن موجب ساخت گوشی های تلفن همراه شد.

7 – بازآرایی ،معکوس سازی ( reverse ) : اگر جای آن ها را با هم عوض کنیم، چه می شود؟

اگر چیزی را معکوس کنیم یا ترتیب آن را تغییر دهیم چه می شود؟

مانند : 1 – تغییر ساعات کار ادارات برای کاهش ترافیک

2 – تغییر آرایش محیط کار برای افزایش کارایی

3 – اگر به جای جمله ی « بعد از فروش پس گرفته نمی شود. » در مقابل مشتری ها بنویسیم « بعد از فروش پس گرفته می شود » چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا مشتری با اطمینان بیشتری خرید نخواهد کرد؟

به یاد داشته باشید که اگر دو روش برای انجام کاری وجود دارد ، شما باید روش سوم را به کار ببرید…

یک مثال عملی، مؤسس مک دولاند، ری کراک است. با درک کنونی کارهایی که او انجام داده، با تکنیک اسکمپر می باشد، از فروش رستورانها و املاک بجای فقط همبرگر فروختن (P: بکاربستن در دیگر کاربردها)، واداشتن مشتریان به پرداختن قبل از خوردن (R: بازآرایی)، اجازه دادن به اینکه مشتریان خودشان سرو کنند، اجتناب از استفاده از خدمتکار ( E: حذف)، نام برد.

 

راههای پرورش خلاقیت در سازمان :

خلاقیت در سازمان زمانی عملی میشود که مدیران، محیطی ایجاد کنند که در آن خلاقیت بتواند رشد کندهم برای خودشان و هم برای کارکنان .

مدیران می توانند با به کار بردن راه های زیر برای پرورش خلاقیت در میان کارکنان خود اقدام کنند

1 – از کارکنانت خود انتظار خلاقیت داشته باشند

2 – تحمل شکست و یادگیری از آن را به کار کنان خود بیاموزند

3 – روحیه کنجکاوی را تشویق کنند

4 – مشکلات را به عنوان چالش تلقی کنند

5 – اموزش هایی در زمینه خلاقیت به اجرا در اورید

6 – از کارکنان خود حمایت کنید

7 – برای کارهای خلاق پاداش در نظر بگیرید

8 – الگو های مناسبی در زمینه خلاقیت معرفی کنید

نوآوری :

صاحب نظران نواوری را به صورت های زیر تعریف نموده اند:

نواوری به معنی خلاقیت عینیت یافته یا اندیشه خلاق تحقق یافته است در این نوع تعریف خلاقیت را تولید ایده، و نواوری را تحقق بخشیدن به آن ایده می دانند.

نواوری ، عملیات و مراحل مورد نیاز برای نتیجه گیری یک فکر بکر و واقعیت جدید است ( البرشت)

نواوری فرایند خلاق و تبدیل آن به محصول، خدمات و روش های جدید عملیات است. (رابینز)

تفاوت خلاقیت و نوآوری :

اگرچه واژه خلاقیت با نو اوری به طور مترادف استفاده می شیود غالب محققان در تعریف هایی که از خلاقیت و نواوری ارائه میدهند به تمایز بین این دو مفهوم تاکید می کنند، چرا که دارای معانی و تعاریف جداگانه ای هستند تفاوت خلاقیت و نواوری را به صورت زیر بیان شده است:

خلاقیت به آوردن چیزی جدید به مرحله وجود اشاره دارد در حالی که نواوری دلالت بر اوردن چیزی جدید به مرحله استفاده دارد.

خلاقیت دانه، و نواوری گیاه و ثمره ان است . ( برنی اسلپکوف)

خلاقیت فعالیت ذهنی و عقلایی برای به وجود اوردن ایده ای جدید و بدیع است.

حال انکه نواوری به معنای تبدیل خلاقیت به عمل یا نتیجه می باشد. (البرشت)

بر اساس این تعاریف خلاقیت لازمه نواوری است اگر چه در عمل نمی توان این دو را از هم متمایز ساخت ولی می توان تصور کرد که خلاقیت بستر رشد و پیدایش نو اوری هاست. خلاقیت ، پیدایش و تولید یک اندیشه و فکر نو است، در حالی که نواوری، عملی ساختن آن اندیشه و فکر نو است . از خلاقیت تا نو اوری غالبا راهی طولانی در پیش است تا اندیشه نو به صورت محصولی یا خدمتی جدید در اید زمان طولانی می گذرد و تلاش ها و کوشش های بسیار به عمل می اید.

 

فرایند نواوری:

1 – نیاز

2- نظر یا ایده

3- پذیرفتن یا تطبیق

4- اجرا

5- منابع

نیاز:

برای تغییر و نواوری ، زمانی مطرح میشود که افراد نسبت به عملکرد جاری خود ناراضی باشند . وجود چنین مسئله ای باعث میشود که انها درپی روش های جدید باشند

نظر یا ایده :

یک راه جدید برای انجام دادن کارها “نظر یا ایده” است این نظر یا ایده می تواند به صورت الگو، طرح یا برنامه باشد که یک فرد یا سازمان باید ان را به وجود اورد.

پذیرفتن یا تطبیق:

به مرحله ای گفته میشود که مدیران یا تصمیم گیرندگان، در صدد برایند که نظر یا ایده پیشنهادی را پذیرفته و به اجرا دراورند.

اجرا :

مرحله زمانی است که اعضای سازمان به یک ایده ، روش یا رفتار جدید جامه عمل می پوشانند. در این مرحله، شرکت بایذ مواد، وسایل یا ماشین آلات لازم را خریداری کند و کارکنان، دوره هایی جدید را اموزش ببینند.

منابع :

نواوری به خودی خود صورت نمیگیرد بلکه مستلزم صرف وقت و استفاده ازمنابع گوناگون برای ارائه ایده جدید و جامه عمل پوشاندن به ان است.

انواع نواری :

1- نواوری بنیادین

2- نواوری مبتنی برتوسعه عملکرد( محصول)

3- نواوری مبتنی بر ساختار فناوری

4- نواوری در زمینه نام محصول و شهرت ان ( برچسب کالا)

5- نواوری در فرایند

6- نواوری در طراحی

7- نواوری در زمینه تجدید فرمول سازی

8- نواوری در ارائه خدمات

9- نواوری در بسته بندی

نواوری را به طرق گوناگون تقسیم میکنند . اما بهتر است انواع نواوری را از دیدگاه سازمان و با توجه به منابع مالی و مهارت های مورد نیاز، سطح ریسک، سرعت نواوری برای ورود به بازار و….. بررسی کنیم. زیرا این دیدگاه، کاربردی و عملی است بر این اساس به توضیح انواع نواوری میپردازیم.

1- نواوری بنیادین :

این نوا وری منجر به خلق بازارهای جدید میشود. جایگزینی لوله های خلاء با ترانزیستور یک مورد از این نوع است . ویژگی نواوری بنیادی توسعه انواع مواد جدید است ، نظیر سرامیک کریستال و….

2- نواوری مبتنی برتوسعه عملکرد( محصول) :

وقتی نواوری در محصولی به وجود می اید نتیجه ان بهبود یا تغییرفراورده یا خلق و تولید محصول جدید است. یک نمونه از انواع توسعه کاربرد و عملکرد محصول، باتری های شارژی است که نسبت به باتری های قلمی ، دوام و ماندگاری بیشتری دارد.

3- نواوری مبتنی بر ساختار فناوری :

تجدید ساختار فناوری مستلزم وارد کردن مواد یا تجهیزاتی از دیگر حوزه های صنعت برای تولید هر محصول جدید است ، مانند تولید تلوزیون های بسیار کوچک قابل حمل شرکت سونی.

4- نواوری در زمینه نام محصول و شهرت ان ( برچسب کالا) :

نواوری در برچسب کالا ایجاد تمایل به خرید یک محصول خاص رادر بر میگیرد. این نواوری نوعی سرمایه گذاری است که یک شرکت برای حفظ مشتری انجام می دهد.

5- نواوری در فرایند:

نتیجه نواوری در فرایند ، بهبود یا تغییر فرایند ویا اصلاح مراحل و روش عملیات و مواردی از این قبیل است که باعث میشود شرکت ها، مزیت های بهتری نسبت به رقبا به دست اورند، نظیر افزایش سرعت فرایند تولید و افزایش قابلیت انعطاف تولید.

6- نواوری در طراحی

یکی از مسائل مهم در طراحی قابلیت انعطاف است بدین معنی که کالا با توجه به شرایط بازار و تغییر علائق مصرف کنندگان قابلیت تعدیل داشته باشد،

مسئله دیگر در طراحی، احساس راحتی و اطمینان مصرف کننده است

7- نواوری در زمینه تجدید فرمول سازی

شامل تغییر در ساختار محصول بدون تغییر در اجزاء آن است تغییر ویژگی های فیزیکی یک محصول، جزءاین دسته بندی قرار میگیرد. نواوری در زمینه تجدید فرمول سازی ، شامل ترکیب مجدد اجزای فعلی برای ارائه محصول جدید است مثل اضافه یا کم کردن اسانس های نوشابه.

8- نواوری در ارائه خدمات

نواوری در خدمات یکی از مسائل مهم در رقابت محسوب میشود. نواوری در ارائه خدمات مستلزم توسعه تخصص کارکنان در معرفی و ارائه فنی و مناسب محصول است.

استفاده از کانال های توزیع مختلف یکی از ابعاد این نواوری است که سرعت ، دقت و صحت توزیع را بالا می برد.

9- نواوری در بسته بندی

تغییر بسته بندی عموما باعث تغییر میزان خرید کالا و یا میزان استفاده از ان در یک دوره زمانی و باز شدن بازارهای جدید بر روی ان کالا میشود. بسته بندی بهتر، نوع کیفیت انبار کردن کالا را بهبود می بخشد و به سلامت محصول و سهولت حمل ان کمک میکند و به نوعی در میزان پذیرش مصرف کننده تاثیر دارد.

 

سطوح نواوری :

” آلتشولر” که او را پدر علم خلاقیت شناسی می نامند با مطالعه بر روی اختراعات مختلف توانست ان ها را دسته بندی نماید . او نواوری را به پنج سطح تقسیم نموده که عبارتند از :

1- سطح استاندارد

2- سطح بهبود

3- سطح اختراع در حوزه فناوری موجود:

4- سطح اختراع خارج از حوزه فناوری موجود

5- سطح اکتشاف

 

1- سطح استاندارد

این سطح 32 درضد نواوری ها را تشکیل می دهد ، اختراعات ثبت شده و راه حل های واضحی را که بین چند انتخاب گزینش شده اند ، شامل میشود. در حقیقت بهبود های نودهند معمولا در این سطح یک ویژگی خاص سیستم ، اصلاح یا تقویت شده است از جمله مثالهای سطح یک نواوری ، می توان به مسائلی چون افزایش فاصله بین دو تیغه ی خودروی برف روب برای پایداری بیشتر آن اشاره کرد. این راه حل های نشان دهنده کار تخصصی بوده و در انها هیچ تناقضی تعریف یا حل نشده است.

2- سطح بهبود

این سطح ، نواوری هایی است که موجب بهبودهای کوچک در سیستم هم زمان با کاهش تناقض ذاتی موجود در سیستم می باشد راه حل های بیان شده در این سطح چیزی حدود 45 درصد از کل نواوری ها را تشکیل می دهند. برای رسیدن به این نواوری ها داشتن اطلاعات لازم در یک زمینه ی فناوری کفایت میکند . سیستم موجود به ارامی تغییر میکند و ویژگی های جدید به دست می اورد که بهبود ان را تضمین می کند. از جمله مثال های مطرح در این نوع نو اوری می توان به فرمان های قابل تنظیم در اتومبیل که برای اسایش بیشتر راننده طراحی شده اند اشاره کرد.

3- سطح اختراع در حوزه فناوری موجود:

این سطح 18 درصد از کل نواوری ها را تشکیل میدهد و سیستم موجود را به نحو چشمگیری بهبود می بخشد. در این سطح تناقض موجود در سیستم فعلی با معرفی چند عنصر کاملا جدید، حل میشود به عنوان مثال می توان از تعویض سیستم استاندارد انتفال قدرت اتومبیل با سیستم خود کار نام برد این نوع نواوری به طور معمول از فناوری های وابسته به صنایع دیگر غیر از صنعتی که نواوری در ان واقع میشود. چنین راه حلی در صنعت جهش ایجتد میکند.

4- سطح اختراع خارج از حوزه فناوری موجود

این گونه نواوری ها از حوزه علم و نه از حوزه فناوری کشف میشود و حدود 4 درصدل از نواوری ها را تشکیل میدهد. این راه حل ها به کلی خارج از الگو های معمول در فناوری هستند. برای رسیدن به انها اصول متفاوتی به کار گرفته میشود.

5- سطح اکتشاف

این سطح به خارج از محدوده دانش زمان خود تعلق دار و کمتر از 1 درصد از کل نواوری ها را تشکیل میدهد. این راه حل وقتی به وجود می اید که پدیده ای جدید کشف و برای یک مسئله ابتکاری به کار گرفته شود. راه حل های این سطح همچون لیزرها و ترانزیستور ها هستند که باعث ایجاد سیستم ها و صنایع جدید شده اند.

عوامل موفقیت در كسب و كار :

براي كسب و كار موفق بايد هفت عامل كليدي ايجاد كنيد. نبودن يا فقدان هر يك از اين عوامل مي تواند گزاف باشد.زماني كه شما صلاحيت و لياقت در هر يك از اين سطوح را پيدا كنيد سريعتر و راحتر از ساير رقبايتان مي توانيد به نتايج فوق العاده اي برسيد.

عوامل کلیدی موفقیت درکسب وکار:

1- برنامه ریزی

2- سا زماندهي

3- استخدام افراد مناسب

4- وکالت دادن واختیار

5- نظارت درست

6- سنجش كارهاي انجام شده

7- اطلاع رسانی كسب و كار

1- برنامه ريزی :

اولين نياز براي كسب و كار موفق عادت برنامه ريزي مي باشد. بطور كاملتر و با جزئيات بيشتري كه شما براي پيشبرد فعاليتهاي خود برنامه ريزي مي كنيد باعث مي شود كه خيلي سريعتر و آسانتر بتوانيد برنامه هاي خود را پياد ه سازي كنيدو به يك نتيجه مورد دلخواه خود براي شروع كسب و كار خود برسيد.

برنامه ريزي درست اوليه از عملكرد ضعيف جلو گيري مي كند” اگر 20% از وقت خود را براي برنامه ريزي كار خود اختصاص دهيد با 80% با قي مانده به مجموع اهداف خود در كسب و كار مي رسيد.

براي برنامه ريزي بهترو پيش برد کارها اين سوالها را از خود بپرسيد و جواب دهيد:

1- دقيقاً محصولات و خدمات من چه چيزهايي هستند؟

2- مشتريان من چه كساني هستند ؟

3- علت خريد مشتريان من چيست؟

4- مشتري براي كار من به چه مقدار ارزش قائل است؟

5- چه چيزهائي باغث منع خريد مشتريان من در آينده مي شود؟

6- چه چيزي باعث برتري توليدات و محصولات من نسبت به ساير رقباء مي باشد؟

7- چرا مشتريان بالقوه من از رقباي من خريد مي كنند؟

8- چه چيز ارزشمندي را در خريد از رقباي من مشاهده مي كنند؟

9- چگونه مي توانم مشتريان رقباي خود را به خريد از محصو لات خودم ترغيب كنم؟

10- چه چيزي بايد مشتريان من را متقاعد كند كه خريد كردن از من را به سايرين ترجيح دهند؟

مرحله بعدي از برنامه ريزي آماده كردن هدف هاي خاص براي فروش و سود آوري مي باشد.

شما بايد دقيقاً افراد خود، پو ل، آگهي، بازاريابي، كه شما براي رسيدن به اهداف خود نياز داريد را تعيين كنيد.

برنامه ريزي كاملي كه شما براي هر مرحله از فعاليتهاي كسب و كار خود قبل از شروع آن مي كنيد باعث مي شود كه شما به يك موقعيت عالي در هنگام شروع آن عملكردها برسيد.

2- سا زماندهي:

يكبار ديگر شما يك برنامه كامل براي شروع كسب و كار خود توسعه مي بخشيد، شما بايد عادتهايي از سازماندهي كردن مردم و منابع مورد نياز قبل از شروع كسب و كار خود را ايجاد كنيد. در يك سازماندهي تمام منابعي را كه تشخيص مي دهيد در فرايند برنامه ريزي به آن نيازمنديد مي آوريد.

كاملاً ضروري است كه تمام عواملي كه قبل از شروع يك كسب وكار بدان نيازمنديد را تشخيص دهيد و آنها را جمع آوري كنيد ، چرا كه حتي يك اشتباه كوچك در ابتداي راه مي تواند باعث شكست كل كسب و كار شود.

3- استخدام افراد مناسب:

سومين عادتي كه شما بايد ايجاد كنيد، استخدام كردن افراد مناسب مي باشد كه شما را در رسيدن اهدافتان كمك مي كند. 95% از موفقيت شما به عنوان يك كارآفرين و مدير اجرائي مي تواند به وسيله كيفيت وتوانمندي افرادي كه شما آنها را براي كار كردن يا كار كردن روي آن تيم استخدام مي كنيد بستگي دارد. حقيقت اينست كه بهترين موسسات بهترين افراد را دارند و بهترين موسسات درجه 2 افراد درجه 2 و بهترين موسسات درجه 3 ميانگين يا حد متوسط افراد را دارند، پس هر چقدرتوانمندي افراد بيشتر باشد كسب و كار نتيجه بهتري خواهد داشت.

 

 

4- وكالت دادن :

چهارمين عادتي كه شما براي پيشبرد كسب و كار درست مي باشد. شما بايد تواناييهاي خود را در جهت محول كردن يك شغل درست،با يك شخص درست در يك مسير درست توسعه بخشيد، ناتواني در يك وكالت بطور موثر مي تواند باعث شكست يا اجراي نادرست شخصي شود و حتي مي تواند شكست در كسب و كار را به همراه داشته باشد. با گسترش كسب و كار مسئوليت فرد بيشتر شده و در بعضي از مواقع بطور شخصي نمي توان از عهده همه اموربرآيد، بنابراين يك وكالت عاقلانه مي تواند به او در پيشبرد امور و موفقيت بيشتر كمك كند.

5- نظارت :

پنجمين نياز براي يك كسب و كار موفق عادت نظارت درست مي باشد. شما بايد يك سيستم نظارت درست براي كسب و كار خود ايجاد كنيد و از انجام شدن آن مطمئن باشيد. ضروري است كه شما نحوه اجراي كار خود را كنترل كنيد و مطمئن شويد آن بر طبق زمان بندي و كيفيت سطوح مورد نياز انجام مي شود. هميشه گزارشي از جزئيات و كليات كار خود را تهيه كنيد و نظارت كامل برروي آن را اتخاذ كنيد و هميشه از چگونگي انجام شدن آن مطلع باشيد .

6- سنجش كارهاي انجام شده :

ششمين عمل كارآفرينان موفق و مديران اجرائي عادت اندازه گيري ميزان كارائي مي باشد.

شما بايد به طور خاصي استانداردهاي قابل اندازه گيري و بر گه هاي امتياز را براي نتايجي كه شما بدان نياز داريد را تعيين كنيد.شما بايد زمان شروع وموعد كارهاي خود را با توجه به انتظارات خود مد نظر گرفته و آنها را زمان بندي كنيد. يك مدير موفق هميشه زمان بندي درست و كارآمدي نسبت به كسب و كار خود داردو انجام امور خود را ما بين آن زمان بندي از پيش تعين شده قرار مي دهد. اهميت انتخاب و مشخص كردن اهداف خاص، اندازه گيريها و سنجش آنها بسيار مهم مي باشد.

7- اطلاع رسانی كسب و كار:

هفتمين عادت براي افراد داراي يك كسب و كار موفق تهيه گزارش منظم و به دقت از نتايج كسب و كار براي مردم مي باشد. مردم اطراف شما احتياج بدان دارند كه بدانند چه چيزي در كسب و كار شما اتفاق مي افتد، بانكدارها احتياج دارند از نتايج مالي شما با خبر باشند، كارمندان شما احتياج دارند موقعيت و شرايط شركت شما را بدانند. افراد كليدي شما در همه سطوح نيازمند به آن هستند كه بدانند شركت شما به چه نتايجي خواهد رسيد. با مطالعه برروي چندين هزار كارمند مشخص شده است كه مهمترين عاملي كه منجر به خرسندي از كار مي شود ” دانستن كار” مي باشد. مردم در هر سازماني به طور عميق نيازمند اين هستند كه بدانند و بفهمند چه چيزي در اطراف آنها و در رابطه با كار آنها اتفاق مي افتد. بطور كاملتر و با دقت بيشتر مردم را از نحوه عملكرد خود مطلع سازيد اين امر باعث بهبود كسب و كار شما مي شود و باعث مي شود كه به نتايج بهتري در رابطه با كسب و كار خود برسيد.

جايگاه شركتهاي كوچك و متوسط در نظامهاي اقتصادي اجتماعي :

تحولات پيچيده و سريع چند دهه اخير و نيز شتاب گيري روند جهاني شدن موجب شده است تا جوامع گوناگون تلاش كنند تا بيش از پيش خود را براي پذيرش تحول آماده كنند. آنچه كه تا چند دهه پيش به عنوان يك امتياز اقتصادي تلقي مي شد، عبارت بود از برپايي و فعال نگهداشتن شركتهاي بزرگ و چنين استدلال مي شد كه هرچه اين شركتها بزرگتر باشند، اقتصاد پوياتر و قدرتمندتر مي گردد.

اگرچه اين تفكر طي چندين دهه رونق گرفت و برپايه آن شركتهاي غول پيكري هم پديدار شدند؛ ولي تحولات اخير و بويژه فشارهاي جمعيتي، نوآوريهاي لحظه به لحظه، پيچيده تر شدن فرايندهاي مديريتي و تصميم گيري، نياز به تصميم گيريهاي آني و ضروري و تجارب حاصل از فعاليتهاي بنگاههاي خرد و متوسط اهميت اين بنگاهها را نمايان ساخته است

باتوجه به اين اهميت و آثار اجتماعي – اقتصادي گسترش بنگاههاي خرد و متوسط، و نيز توجهي كه در جهان امروز به آن مي شود، سازمان مديريت صنعتي از چندي پيش پرداختن به اين موضوع را در دستور كار خود قرار داده است

در اين راه با برگزاري دوره هاي آموزشي، سمينارها، ارائه خدمات مشاوره اي، و نيز ترويج و نشر مقالات و كتابها، تلاش مي شود تا ابعاد گوناگون اين پديده به جامعه اقتصادي و صنعتي كشور شناسانده شود. به اين ترتيب برنامه اي تدوين شده است تا درقالب آن يك رشته مقالات پژوهشي نوشته و انتشار يابد كه علاوه بر اهميت و مسايل اين بنگاهها، تجربه ديگر كشورها را بويژه در زمينه بسترسازي براي فعاليت اين گونه بنگاهها به زباني ساده و روشن بيان نمايد. مقاله زير به همين منظور تهيه شده است كه به عنوان گام نخست، نگاهي اجمالي و كلان به يك رشته مسايل مهم در زمينـه بنگاههاي خرد و متوسط مي اندازد. اميد است كه در شماره هاي آينده تدبير مسايل اين بنگاهها از ابعاد گوناگون و در كشورهاي مختلف تدوين و انتشار يابد. گروه مطالعات در سازمان مديريت صنعتي از اظهار نظر و كمكهاي انديشمندان، پژوهشگران و علاقمندان به مسائل بنگاههاي خرد و متوسط استقبال مي كند.

نگاهي به نظام اقتصاد و اجتماعي در بسياري از كشورهاي پيشرفته و نو توسعه يافته، جهان نشان مي دهد كه ايجاد و حمايت از بنگاههاي كوچك و متوسط يكي از اولويتهاي اساسي در برنامه هاي توسعه اقتصادي اين كشورها است. اين بنگاههاي اقتصادي علي رغم آنكه به سرمايه گذاري كمتري نياز دارند، بازدهي بيشتري داشته و درايجاد اشتغال، ايجاد بستر مناسب براي نوآوري و اختراعات و افزايش صادرات اين كشورها، نقش مهمي دارند

باتوجه به مشكلاتي كه اين گونه بنگاهها با آنها روبه رو هستند، در كشورهاي مختلف قوانين و تسهيلات گوناگوني براي حمايت از آنها به وجود آمده است و ايجاد فضاي مناسب براي كمك به رشد و توسعه آنها يكي از مسئوليتهاي اصلي دولتها است

تعريف بنگاههاي كوچك و متوسط

بنگاههاي كوچك و متوسط در كشورهاي مختلف جهان داراي شباهتهاي بسياري هستند اما با وجود اين، نمي توان تعريف واحد و يكساني از آنها به دست داد و هر كشور باتوجه به شرايط خاص خود، تعريفي از اين بنگاهها ارائه كرده است

بيشتر اين تعريفها براساس معيارهاي كمي مانند تعداد كاركنان و ميزان گردش مالي مطرح شده اند. مثلاً در ايالات متحده آمريكا، بنگاههايي را كه كمتر از 500 نفر پرسنل داشته باشند، شركت كوچك مي نامند. درحالي كه در آلمان شركتهايي را كه داراي كمتر از ده نفر پرسنل باشند. كوچك و از ده تا 499 نفــر را شــركتهــاي متوسط محسوب مي كنند

براساس معيارهاي اتحاديه اروپا نيز، صنايع كوچك و متوسط برحسب تعداد كاركنان و مبلغ گردش سرمايه سالانه تعريف مي شوند. براين اساس، بنگاهي كوچك يا متوسط ناميده مي شود كه تعداد كاركنان آن كمتر از 250 نفر باشد و مبلغ گردش مالي سالانه آن هم از 40 ميليـون يورو تجاوز نكند.

در آسيا نيز براي طبقه بندي شركتهاي كوچك و متوسط از معيارهاي كمي مختلفي استفاده مي شود كه برخي از آنها عبارتند از: تعداد كاركنان، ارزش داراييها، ميزان گردش مالي سالانه، ميزان سرمايه و… جدول شماره يك تعاريف گوناگون و معيارهاي آن را در كشورهاي مختلف آسيا نشان مي دهد.

ميزان گردش مالي شركتها نيز معيار ديگري براي طبقه بندي شركتهاي كوچك و متوسط در آلمان به شمار مي رود. شركتهايي كه گردش مالي آنها تا 25 ميليون يورو در سال باشد، شركت متوسط و شركتهايي كه گردش مالي آنها حدود 250 هزار يورو باشد، شركت كوچك به حساب مي آيند.

هرچند اين تعاريف كمي، تقسيم بندي را راحت تر مي كند، اما معيارهاي كمي هميشه براي طبقه بندي شركتها روش مناسبي نيستند. مثلاً يك شركت فولادسازي كه مجموع كاركنان آن 500 نفر باشد، در صنعت فولاد يك شركت متوسط به حساب مي آيد، درحالي كه يك شركت خدماتي مانند يك شركت مشاوره مالي با حدود پانصد نفر پرسنل، يك شركت بزرگ در زمينه خودش محسوب مي شود. بنابراين، كيفيت و مشخصات كيفي شركتها نيز مهم است.

ویژگی های شركتها و بنگاههاي كوچك و متوسط :

1 – وحدت مالكيت و مديريت

2 – مالكيت فردي و خانوادگي

3 – استقلال از ساير بنگاهها

اهميت و نقش صنايع كوچك و متوسط :

1 – ايجاد و حمايت از بنگاههاي كوچك و متوسط يكي از اولويتهاي اساسي در برنامه هاي توسعه اقتصادي در بسياري از كشورهاي پيشرفته و نو توسعه يافته است.

2 – بنگاههاي اقتصادي كوچك و متوسط در ايجاد اشتغال، و فراهم كردن بستر مناسب براي نوآوري و افزايش صادرات نقش مهمي دارند.

نگاهي كوتاه به ساختار نظام اقتصادي كشورهاي مختلف ما را با اهميت و جايگاه شركتها و بنگاههاي كوچك و متوسط بيشتر آشنا مي كند. درخصوص اهميت اين شركتها، همين بس كه حداقل 3/2 ميليون موسسه كوچك و متوسط در آلمان وجود دارد كه تعداد كاركنان آنها 20 ميليون نفر است و 70 درصد كل شاغلان اين كشور را در خود جاي داده اند

در ايالات متحده نيز حدود 25 ميليون بنگاه كوچك وجود دارد كه بيش از 50 درصد از نيروي كار بخش خصوصي را دراختيار دارد. اين بنگاهها به تنهايي نيمي از توليد ناخالص داخلي ايالات متحده را تامين كرده و 96 درصد از كل صادرات اين كشور نيز توسط اين شركتها توليد مي شوند

اين شركتها به دليل ويژگيهاي خاصي كه دارند، از كاركردهاي بي بديلي برخوردارند

3 – شركتهاي كوچك از انعطاف پذيري بيشتري برخوردار بوده و كارآفريني، خلاقيت و نوآوري بيشتري در آنها صورت مي پذيرد. اين شركتها راحت تر مي توانند خود را با تغييرات پرشتاب محيطـــي تطابق داده و نسبت به مولفه هاي محيطي همچون عوامل اقتصادي، اجتماعي، تكنولوژيكي سياسي، و قانوني سريعتر واكنش نشان دهند. جالب است بدانيم كه بيش از 55 درصد از نوآوريها و اختراعاتي كه در ايالات متحد آمريكا به ثبت مي رسد، در شركتهاي كوچك و متوسط رخ مي دهد.

4 – شركتهـاي كــوچك و متوسط راحت تر مي توانند خود را با تغييرات پرشتاب محيطي منطبق كرده و نسبت به عوامل اقتصادي و سياسي سريعتر واكنش نشان دهند.

دراين گونه بنگاهها به راحتي مي توان بدون نياز به برنامه ريزي و تغييرات گسترده در ساختار، گروههاي ميان وظيفه اي يا گروههاي كاري با تركيبي ازمتخصصان مختلف را گردهم آورد.

هزينه بيرون آمدن از صنعت براي اين گونه شركتها در مقايسه با شركتهاي بزرگ كمتر است از اين رو بسياري از كشورهاي جهان توجه خاصي به اين گروه از بنگاهها دارند و با مطالعه و بررسي درمورد مسائل و مشكلات آنها سعي در استفاده از مزيتهاي گوناگوني دارند كه اين شركتها ايجاد مي كنند.

5 -بنگاههاي كوچك و متوسط عامل جذب و اشتغال بخش عظيمي از جمعيت كشورها و آموزش و تربيت نيروي كار ماهر هستند. به عنوان مثال در آلمان، 80 درصد از نيروي كار ابتدا جذب صنايع كوچك و متوسط مي شوند و آموزشهاي لازم و مهارتهاي حرفه اي موردنياز را كسب مي كنند، به گونه اي كه اين صنايع براي دانش آموزان و دانشجويان به كارگاهي براي كسب مهارتهاي فني و حرفه اي تبديل شده اند.

از آنجا كه بنگاههاي كوچك و متوسط در مقايســه بــا صنايع بزرگ با سرمايه كمتري مي توانند ايجاد اشتغال كنند، تعداد مشاغلي كه اين دسته از شركتها ايجاد مي كنند بيشتر از شركتهاي بزرگ است.

امكــان ايجــاد مشـاغلي به صورت، خويش فرما باعث مي شود تا كارآفرينان با انگيزه بيشتري به اين دسته از شركتها روي بياورند.

6 – تامين نيروي انساني متخصص براي شركتهاي بزرگ توسط شركتهاي كوچك و متوسط صورت مي گيرد.

تامين نيروي انساني متخصص براي شركتهاي بزرگ، غالباً توسط شركتهاي كوچك و متوسط صورت مي گيرد. اين مسئله به صورت يكي از مشكلات كنوني اين گونه بنگاهها درآمده است، زيرا غالباً افراد متخصص پس از كسب تجربه در شركتهاي كوچك و متوسط، جــذب صنــايع بـزرگتر و جذابتر مي شوند.

جذب و پذيرش كاركنان با شرايط خاص در اين بنگاههــا بــا سهـولت بيشتري صورت مي گيرد. اين شركتها توانسته اند امكان اشتغال براي افراد جوان، سالمندان، زنان، كاركنان پاره وقت و حتي افراد معلول نيز فراهم كنند.

مشكلات بنگاههاي كوچك و متوسط:

شركتهاي كوچك و متوسط در اغلب كشورهاي جهان با مشكلات نسبتاً مشابهي مواجه هستند. در اينجا به پاره اي از مشكلات مرتبط با اين شركتها اشاره مي كنيم و در ادامه اقدامات برخي نهادها جهت رفع اين مشكلات را موردبررسي قرار مي دهيم.

1- كمبود دانش اقتصادي، مالي و مديريتي بويژه در زمان تاسيس باعث بروز مشكلاتي براي اين گونه شركتها مي شود به گونه اي كه گاهي يك فرد مجبور به انجام كارهاي تخصصي متعددي مي شود كه خارج از صلاحيت حرفه اي او است.

2 – به علت نبود مراجع حمايت كننده و اثرگذار، صنايع كوچك نمي توانند بر روي تغييرات محيطــي تــاثيـر بگذارند و همين مسئله آسيب پـذيري اين دسته از صنايع را افزايش مي دهد

3 – تامين منابع مالي براي اين شركتها در مقايسه با شركتهاي بزرگ مشكل تر است، بويژه آن كه بانكها شرايط سخت تري را ازنظر وثيقه و نرخ بهره بالاتري به آنان تحميل مي كنند

4 – تامين و حفظ نيروي انساني از مشكلات هميشگي اين بنگاههاست زيرا بيشتر متخصصان تمايل به فعاليت در شركتهاي بزرگ دارند و حتي ممكن است پس از كسب آموزشهاي لازم در صنايع كوچك، آن جا را ترك كنند.

5 – اين صنايع نــه تنهـا غالباً از تجارب مديريتي بي بهـره اند، بلكه امكان استفاده از خدمات مشاوره اي متخصصان كارآمد را نيز به لحاظ محدوديت منابع مالي ندارند

6 – شرايط خاص فرهنگي در برخي از كشورها عموماً ممكن است براي اين شركتها جايگاهي از نظر مولدبودن قائل نباشد. مثلاً در كشور ما غالباً صنــايـع خــدماتي را مولد محسوب نمي كنند

7 – در بيشترموارد اين شركتهاي متوسط و كوچك فاقد هرگونه تشكل حمايت كننده در امور بازاريابي و صادرات هستند و اين امر هزينه هاي صادراتي و ريسكهاي مرتبط با آن را افزايش مي دهد

8 – كارآفرينان و بنيانگذاران اين صنايع وقتي به سن بازنشستگي مي رسند، با مشكل پيداكردن جــانشينـي شايسته براي خود مواجهند به گونه اي كه برخي از اين شركتها بعد از مدتي به علت همين مسئله ازبين مي روند

حمایت نهادها ودولت ازشرکت های کوچک :

به علت مزايا و قابليتهاي بسيار زياد شركتهاي كوچك و متوسط و نقش برجسته آنها در اقتصاد كشورها و باعنايت به مسائل و مشكلاتي كه اين گروه از بنگاهها با آن روبرو هستند، در كشورهاي پيشرفته جهان حمايتهاي گوناگوني از اين شركتها به عمل مي آيد كه باعث افزايش كارايي آنان شده به گونه اي كه درحال حاضر بيشتر كشورهاي جهان شاهد افزايش تعداد اين گروه از شركتها است

در اين بخش به معرفي برخي از نهادهاي حمايت كننده از صنايع كوچك و متوسط و برخي اقدامات آنها در كشور آلمان مي پردازيم

اتاقهاي بازرگاني :

در آلمان تمامي شركتهاي كوچك و متوسط براساس قانون ملزم به عضويت در اين اتاق هستند. اين اتاق نه تنها از منافع و مصالح اعضاي خود دفاع مي كند، بلكه مصالح كل اقتصاد را نيز درنظر مي گيرد. وظيفه مهم اين اتـاق، آموزش كاركنان و آزمون مهارتهاي حرفه اي آنها براساس استانداردهاي تعريف شده در سراسر كشور است.

يكي ديگر از وظايف مهم اتاقهاي بازرگاني، ايجاد رابطه با ديگر كشورهاي جهان براي تسهيل درامر مبادلات اقتصادي و صادرات و واردات است كه از اين طريق خدمات برجسته اي دراختيار شركتهاي كوچك و متوسط قرار مي دهد.

بانكها و موسسات مالي و اعتباري :

در بيشتر كشورهاي پيشرفته، نهادهاي مالي با قوانين و تسهيلاتي كه براي حمايت از بنگاههاي كوچك و متوسط شكل گرفته اند، به تامين مالي براي اين گونه شركتها پرداخته اند.

در كشور آلمان بسياري از اين نهادها از راههاي زير به بهبود وضع اقتصادي و مالي شركتهاي كوچك و متوسط كمك مي كنند:

1 – اعطاي وامهاي كوتاه مدت مبتني بر برنامه شركتها

2 – مشاركت در پروژه ها

3 – ارائه تضمينهاي لازم

4 – ارائه مشاوره هاي مالي

5 – ايجاد آژانسهاي مشاركتي براي شركتهاي كوچك و متوسط.

خدمات موسسات مالی به شركتهاي كوچك و متوسط:

1 – ايجاد شركتهاي جديد و كمك به كارآفريناني كه قصد تاسيس اين گونه شركتها را دارند

2 – كمك به رشد شركتهاي موجود

3 – كمك در زمينه نوآوريهاي علمي، فني و تكنولوژيكي

4 – حمايت از برنامه هاي كارآموزي و آموزشهاي پيشرفته در اين شركتها.

محورهاي سرمايه گذاري اين بانكها و موسسات اعتباري، از يك طرف تقويت سرمايه شخصي و از طرف ديگر دادن وام با شرايط و تسهيلات مناسب تري به اين بنگاهها است.

پیامدها و نتايج حمایت موسسات مالی از صنايع كوچك :

1 – نرخ بهره مناسب براي وامها

2 – وامها با نرخ بهره ثابت

3 – وامهاي بلندمدت

4 – معافيت از پرداخت سود وام براي چند سال

5 – تقويت نقدينگي شركتها

6 – بهبود وضعيت اعتباري شركتها.

نقش نهادها و مراجع دولتي درحمایت ازکسب وکارهای کوچک :

اين گونه نهادها با وضع قوانين و يا تدوين بودجه و ارائه حمايتها، تسهيلات و راهكارهاي اجرايي مي توانند نقش مهمي درجهت حمايت از شركتهاي كوچك و متوسط ايفا كنند.

برخي از اين نهادها عبارتند از: مجالس قانونگذاري، وزارتخانه هاي صنايع، اقتصاد، بازرگاني و… . سازمان برنامه و بودجه، تشكلهاي كارگري، اتحاديه هاي صنفي و…

عمده ترين حمایت دولت از صنايع كوچك و متوسط :

1 – ايجاد فضاي كارآفريني

2 – ارتقاي كارآفريني

3 – كاهش ماليات

4 – كاهش بوروكراسي اداري

5 – ايجاد موسسات پژوهشي و تحقيقاتي با همكاري صنايع و دانشگاهها .

باتوجه به نقش ويژه اين دسته از شركتها در ايجاد اشتغال و رشد اقتصادي و كمك به ايجاد و حفظ ثبات اجتماعي و باعنايت به نقش ممتاز آنها در افزايش صادرات و ايجاد اختراعات و نوآوريها و ديگر كاركردهاي بي بديل صنايع كوچك و متوسط، به نظر مي رسد كه يكي از بهتريـن شيوه ها براي ايجاد تحول و توسعه همه جانبه اقتصادي و اجتماعي كشور، توجه خاص همه سياستگذاران، برنامه ريزان، نهادهاي قانونگذاري و اجرايي به اهميت و نقش اين دسته از بنگاهها است.

مدیریت کسب وکار

وقتی کسب وکاری راه اندازی شد باید آن رابه شیوه مناسب اداره کرد وبرای مدیریت درست آن بایستی فعالیت های مختلف که درموفقیت موسسه موثر هستند به خوبی شناسایی ،بررسی و مدیریت کرد .

آشنایی با اینگونه فعالیت ها ونحوه مدیریت برآنهامی تواند شرایط رشد ، شکوفایی وموفقیت هرسازمان /شرکت وکسب وکاری را که به دنبال توسعه ،رشد وپیشرفت است رافراهم نماید.

 

تعریف کسب وکار:

درواژه نامه آکسفورد کسب وکار به معنی خرید وفروش وتجارت آمده است .

کسب وکاریک نوع کاسبی است که طی آن کالاها وخدمات برای فروش در بازار تولید وتوزیع می شوند “پروفسور اون ”

کسب وکار باخرید وفروش کالاها، تولید کالاها وعرضه خدمات به منظور به دست آوردن سود سروکارد ارد.

انواع کسب وکار :

1 – کسب وکار الکترونیکی

2 – کسب وکار خانگی

3 – کسب وکارخانوادگی

4 – کسب وکار روستایی

5 – کسب وکارهای کوچک ومتوسط

6 – کسب وکارهای بزرگ

 

کسب وکار الکترونیکی :

این نوع کسب وکار جدید بوده وبه عنوان یکی ازکسب وکارهای سریع ازنظر تعداد ، سود وحجم درعرصه تجارت جهانی است .

کسب وکار الکترونیکی به فروش محصولات یا خدمات دراینترنت گفته می شود .

کسب وکار خانگی :

به هرنوع فعالیت اقتصادی که درمحل سکونت شخصی وبا استفاده ازوسایل وامکانات منزل راه اندازی می شود کسب وکارخانگی می گویند .

کسب وکار خانوادگی :

کسب وکار خانوادگی به کسب وکاری گفته می شود که افراد خانواده و خویشاوندان اقدام به تشکیل آن می نمایند .

 

کسب وکار روستایی :

این نوع کسب وکارها با توجه به اندازه کوچک روستاها ، درمقیاسی کوچک هستند وبا توجه به غالب بودن فعالیت ها ی کشاورزی وکارگاهی ، ازکارایی خاصی برخوردارند.

کسب وکارهای کوچک ومتوسط :

معیار بسیار مهم واساسی در کوچک یا بزرگی کسب وکار تعداد کارکنانی است که درآنها مشغول به فعالیت هستند می باشد . واحدها وکارگاه هایی که زیر 50 نفر کارگرداشته باشند کسب وکار کوچک ومتوسط می گویند. درایران واروپا با تعداد زیر 50 نفر ودرآمریکا زیر 100 نفر را کسب وکار کوچک می نامند.

کسب وکار های بزرگ :

به کسب وکارهایی که بیش از 500 نفر کارگر داشته باشند وازنظر اندازه ، سود وفروش ارقام بالایی را به خوداختصاص بدهند راگویند.

نکته :

کسب وکارهای شش گانه بالا درعمل همپوشانی زیادی با هم دارند .

انواع شرکت های تجاری :

طبق ماده 20 قانون تجارت شرکت های تجاری 7 نوع هستند :

1 – شرکت سهامی

2 – شرکت بامسئولیت محدود.

3 – شرکت تضامنی

4 – شرکت مختلط غیر سهامی

5 – شرکت مختلط سهامی

6 – شرکت نسبی

7 – شرکت تعاونی

 

 

شرکت سهامی :

شرکتی است که برای امورتجاری تشکیل می شود وسرمایه آن به سهلم تقسیم شده ومسئولیت ضاحبان سهام محدود به سهام آنهاست درنام شرکت باید سهامی قید گردد وتعداد شرکا دراین گونه شرکت ها بیش از 3 نفر باید باشند وبه دو نوع تقسیم می شوند :

انواع شرکت سهامی :

1 – شرکت سهامی عام

2 – شرکت سهامی خاص

شرکت سهامی عام :

شرکتی که موسسین آن بخشی ازسرمایه شرکت را ازطریق فروش سهام به عموم مردم تامین می کنند.

شرکت سهامی خاص :

شرکتی که تمام سرمایه آنها درموقع تاسیس منحصرا توسط موسسین تامین می شود.

شرکت بامسئولیت محدود:

شرکتی که بین 2 یا چند نفر برای امورتجاری تشکیل می شود وهریک ازشرکائ بدون اینکه سرمایه یا سهام به قطعات سهام تقسیم شده باشد فقط تا میزان سرمایه خود درشرکت مسئول فروش وتعهدات شرکت است در اسم این گونه شرکت ها باید عبارت با مسئولیت محردود قید گردد.

شرکت تضامنی :

شرکت تضامنی شرکتی است که با اسم مخصوص و برای امور تجاری بین 2 یاچند نفر بامسئولیت تضامنی تشکیل می شود . اگر دارایی شرکت برای پرداخت تمام قروض کافی نباشد هریک از شرکا مسئول پرداخت تمام قروض شرکت است . هرقراری که بین شرکا برخلاف این ترتیب داده شده باشد درمقابل اشخاص ثالث کان لم یکن خواهد بود (ماده 116) .

شرکت مختلط غیرسهامی :

این نوع شرکت ها شرکتی است که برای امور تجاری با اسم مخصوصی بین 1 یاچند نفرشریک ضامن و1 یا چند نفر شریک با مسئولیت محدود بدون انتشار سهام تشکیل می شود .

شریک ضامن مسئول کلیه قروض است که ممکن است علاوه بردارایی شرکت پیدا شود وشریک با مسئولیت محدود کسی است که مسئولیت اوفقط تامیزان سرمایه ای است که درشرکت دارد و یا بایستی سرمایه داشته باشد . (ماده 141) .

شرکت مختلط سهامی :

شرکتی است که با اسم مخصوصی بین یک عده شرکای سهامی و1 یا چند نفر شریک ضامن تشکیل می شود .شرکای سهامی کسانی هستند که سرمایه آنها به صورت سهام یا قطعات سهام با قیمت یکسان درآمده ومسئولیت آنها به میزان همان سرمایه ای است که درشرکت دارند .

شریک ضامن هم کسی است که سرمایه او بصورت سهام درنیامده ومسئول کلیه قروضی است که ممکن است علاوه بر دارایی شرکت پیداشود . درصورت تعدد شریک ضامن ، مسئولیت آنها درمقابل طلبکاران و روابط آنها با یکدیگر تابع مقررات شرکت تضامنی خواهد بود.(ماده 162) .

شرکت نسبی :

شرکت نسبی شرکتی است که برای امورتجاری و با نام مخصوص بین 2 یا چند نفر تشکیل ومسئولیت هریک ازشرکا به نسبت سرمایه است که درشرکت دارند می باشد .(ماده 183) .

شرکت تعاونی :

شرکت تعاونی شرکتی است که برای مدت نامحدود وبه منظوررفع احتیاجات مشترک شرکا وبهبود وضع مادی واجتماعی آنان تشکیل می گردد.

شرکتهای تعاونی می تواند یک یا چند منظوره باشند .

قانون تجارت به دونوع شرکت تعاونی اشاره کرده است :

1 – شرکت تعاونی تولید

2 – شرکت تعاونی مصرف .

شرکت تعاونی تولید :

شرکت تعاونی تولیدی شرکتی است که بین عده ای ازصاحبان حرفه ها تشکیل می شود و شرکا ، مشاغل خود را برای تولید و فروش اشیا یا اجناس بکارمی برند.(ماده 190) .

شرکت تعاونی مصرف :

شرکت تعاونی مصرف شرکتی است که برای انجام امور زیر تشکیل می شود:

1 – فروش اجناس مورد نیاز زندگی اعم از اینکه این اجناس وکالاها تولیدی خود شرکت باشند یا خریداری شده باشند .

2 – تقسیم سود وزیان بین شرکا به نسبت خرید هریک ازآنها .

 

توسعه کسب وکار ، چرخه حیات کسب وکار(شرکت /سازمان) :

یک کارآفرین بعد ازاینکه فعالیت کارآفرینانه خودراشروع کرد باید به توسعه وگسترش آن بپردازد. بقا ورشد یک شرکت یا یک کسب وکارنیاز به آگاهی کارآفرین هم درزمینه راهبردی وهم مهارت ها وتوانایی های فنی دارد . که هرکدام ازمهارت ها وتوانایی ها با بخشی ازتوسعه کنونی شرکت مرتبط هستند .

چرخه حیات شرکت :

صاحب نظران مراحل ایجاد وتوسعه ی کسب وکارهای کوچک را درقالب های متعددی تقسیم بندی کرده اند. بطور کلی وسنتی چرخه حیاط این نوع کسب وکارها در5 مرحله مورد بررسی قرارمی گیرد.

1 – مرحله ایجاد

2 – مرحله شروع

3 – مرحله رشد

4 – مرحله تثبیت

5 – مرحله نوآوری یا افول

مرحله ایجاد :

مرحله ایجاد به عنوان مرحله اول واساس فرایند کارآفرینی محسوب می شود و شامل فعالیت های مرتبط با شکل گیری اولیه کسب وکار است و به خلاقیت نیازدارد. این مرحله علاوه بر جمع آوری وگسترش منابع ، به عنوان مرحله خلاقیت ، ارزیابی وایجاد ارتباط برای تدوین راهبرد اولیه کارآفرینی است .

اهداف کلی ، ماموریت وجهت گیری کسب وکاردراین مرحله مشخص می شود.

مرحله شروع :

دراین مرحله فعالیت های لازم برای ایجاد برنامه تجاری رسمی ، جستجو برای سرمایه ، انجام فعالیت های بازاریابی و ایجادتیم کارآفرینانه انجام می شود.

مرحله رشد :

این مرحله, گذری از رهبری تک نفره کار آفرینی به رهبری مدیریتی تیمی است و نیازمند تغییرات مهمی در استراتژی کار آفرینانه است .کار آفرین در این مرحله با مشکلات و موانع اساسی بیشتری مواجه است .

این چالش های جدیدکارآفرین را وادار می کند تا مهارت ها ی متفاوتی را کسب کند ودرعین حال دیدگاه کارآفرینانه را برای سازمان حفظ کند .

مرحله تثبیت :

دراین مرحله رقابت شرکت ها و بی تفاوتی مشتریان نسبت به کالاها وخدمات کارآفرینان افزایش می یابد و بازار اشباع می شود . فروش شرکت دراین مرحله رفته رفته تثبیت می شود . به این مرحله مرحله نوسان هم گفته می شود چون پس ازاین مرحله شرکت به سمت سود دهی بیشتر یا افول وشکست نوسان پیدامی کند.

دراین مرحله نوآوری واختراع غالبا برای موفقیت درآینده اهمیت اساسی دارد .

مرحله نوآوری یا افول :

شرکت هایی که به نوآوری توجه نمی کنند ، سرنوشتی جز نابودی وشکست در انتظارشان نخواهد بود . شرکت هایی که ازنظر مالی موفق هستند غالبا سعی در بدست آوردن شرکت های نوآور دیگری هستند تا شرکت خود را رشد دهند . همچنین تعدادی ازشرکت ها روی توسعه خدمات یا محصول جدید کارمی کنند تا آنچه را که اکنون ارائه می دهند توسعه ، رشد ویا تکمیل نمایند.

 

پایان : حسنعلی نوروزی کارشناس ارشد مدیریت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برو بالا