امام علی عليه ‏السلام :

جودُ الوُلاةِ بِفَيءِ المُسلِمينَ جَورٌ وخَترٌِ؛ بخشش كارگزاران از اموال مسلمانان، ظلم و خيانت است.

گفتمان انقلاب اسلامی حضرت امام (ره) وامام خامنه ای16

بسمه تعالی

گفتمان انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) وامام خامنه ای

راهبرد مهار جدید آمریکا علیه ایران

مقدمه:

روی کار آمدن دولت فعلی در ایران نتیجه ای مطلوب برای دولت آمریکا بود و آمریکایی ها پیش از این اعلام کرده بودند که لازم است با حمایت از میانه روها(به زعم آمریکایی ها) در ایران زمینه قدرت یابی آنان را فراهم نمایند.[1] از این روی نظام سلطه به رهبری آمریکا تلاش نمود تا در طی سال های منتهی به انتخابات 92 با دستکاری افکار عمومی جامعه ایران و با مدیریت ادراک آنان از طریق شرطی سازی بر روی دوگانه تحریم- مذاکرات، زمینه به قدرت رسیدن جریان تغییر را در ایران فراهم سازد. با روی کار آمدن جریان تغییر در ایران، تعامل گرایی با غرب و به ویژه آمریکا مهمترین دستور کار جریان تغییر قرار گرفت که مدعی بود با این راهبرد و اتخاذ رویکردهای ملایم و دوستانه با دشمن می توان مشکلات و به ویژه بحث پرونده هسته ای و بحث تحریم ها را حل نمود. از طرف دیگر آمریکایی ها با ادامه روند تحریم و تشویق دولت جدید ایران به تعامل تلاش نمود تا با این فرمول جدید به تغییر در عرصه های مختلف ایران و به خصوص تغییر رفتار در عرصه سیاسی نائل شود. این راهبرد طی چند سال گذشته عملیاتی شده و تلاش گردید تا از طریق آن جمهوری اسلامی ایران را به تغییر رساند. به نظر می رسد که تحولات رخ داده در پرونده هسته ای و مدیریت هوشمندانه مقام معظم رهبری بر آن و نیز مدیریت ایشان بر تحولات منطقه که روند تحولات را مورد گسست و تغییر قرار داد، آمریکایی ها را در موضع تغییر راهبرد در موضوع ایران قرار داده است که فهم و واکاوی آن بسیار ضروری است.

 

راهبرد قبلی(مهار قدیم)آمریکایی ها در قبال ایران:

تعامل گرایی با حفظ تحریم

آمریکایی ها از زمان روی کار آمدن تیم جدید در ایران، با ادامه تحریم ها با اتخاذ راهبرد تعامل و تشویق تیم جدید به انجام تعامل و مذاکره روی آورده اند. هدف اساسی این راهبرد ایجاد تغییرات اساسی در ایران و به خصوص رساندن ایران به تغییر رفتار و دست کشیدن از رویکرد انقلابی و هضم شدن در مناسبات جدید بوده است. در این راهبرد تحریم ها همچنان حفظ می گردد و با وعده رفع آن تلاش می شود تا در مرحله نخست توان هسته ای ایران از بین برود و به حداقل برسد که از ناحیه آن طرف آمریکایی هیچ تهدیدی ولو بالقوه احساس نکند و در مرحله بعد با وعده رفع تحریم به حوزه های دیگر همچون حقوق بشر و محور مقاومت و … پرداخته شود و برداشته شدن تحریم ها منوط به تغییر رفتار منطبق بر نظر طرف غربی در این حوزه ها شود و خواسته های مختلف آمریکایی ها که بخش عمده ای از آن در تقابل با رویکرد ایران در قبال منطقه بر می گردد، تحقق یابد

راهبرد تعامل گرایی و عدم تحقق خواست های چهارگانه آمریکایی ها:

آمریکایی ها بر اساس گزارش مرکز خاورمیانه ای سابان، در راهبرد تعامل مسیری ریل گذاری شده برای تحذیر و اقناع ایران در نظر گرفته بودند که ایران با پذیرش برجام تن به این خواست های آمریکایی ها داده و به نوعی مهار می گردید. این خواست ها که از آن می توان به عنوان خطوط قرمز آمریکایی ها نام برد عبارتند از:

1- امریکا تحت هیچ شرایطی نباید بپذیرد که ایران کشور برتر منطقه باشد.

2- برنامه هسته ای ایران کاملاً منتفی شود و ایران توانمندی هسته ای نداشته باشد.

3- حمایت از حزب الله و حماس منتفی شود.

4- تغییر نقشه وضع موجود منطقه از سوی ایران کنار گذاشته شود.

درواقع مختصات چهارگانه مذکور،ریل گذاری بودکه ایران می بایستی براساس راهبردتعامل گرایی خود را درآن قرارمی داد.

راهبرد مهار قدیم:

همانگونه که اشاره گردید آمریکایی ها با به قدرت رسیدن جریان تغییر در ایران راهبرد مهار از طریق تعامل را در ایران در پیش گرفتند که در این نوشتار به آن راهبرد «مهار قدیم» گفته می شود. در این راهبرد آمریکایی ها با ادامه تحریم ها و تشویق و تحذیر جریان تغییر آنان را دچار اشتباه محاسباتی کرده و به ورطه تعامل می اندازند و از این طریق تلاش می کنند تا با تغییر نگرش مردم نسبت به آمریکایی ها، رهبر معظم انقلاب اسلامی را وادار به محاسبه مجدد کرده و از این طریق تغییر رفتار ایران و مهار را رقم بزنند:

راهبرد مهار جدید:

مدیریت هوشمندانه مقام معظم رهبری مبتنی بر حکمت عالیه ایشان، آمریکایی ها را ازدست یابی به خواسته های خود در راهبرد تعامل گرایی ناکام گذاشته و آنان نهایتاً موفق شدند به دستاوردهای حداقلی دست پیدا کنند. ابلاغیه متمم برجام که از ناحیه رهبری صادر گردید، عملاً برجام را از بسیاری ابعاد مورد نظر آمریکایی ها بلا اثر نمود و از طرف دیگر مدیریت تحولات منطقه و کشاندن روسیه به صحنه میدانی و تشکیل ائتلاف چهارگانه، روند تحولات منطقه که در مجموع به ضرر مقاومت در حال گذر بود دچار شکست نموده و روند را کاملاً به نفع محور مقاومت و ایران دچار تحول کرد.

با این توضیحات آمریکایی ها به دلیل مشکلات و آسیب ها و چالش های پیش آمده در برابر راهبرد «تعامل با حفظ تحریم ها» در قبال ایران و مشکلاتی که از ناحیه نقش آفرینی ایران در تحولات منطقه و اشتباهات محاسباتی خود دچار آن شدند، به تغییر در راهبرد خود روی آورده اند و از راهبرد «مهار قدیم» به راهبرد «مهار جدید» روی آورده اند. در این راهبرد آمریکایی ها با شکل دادن به یک جنگ تمام عیار اقتصادی از طریق نسل جدید تحریم ها، جنگ نفت و …. جریان تغییر را تشویق به افزایش تعارض با حاکمیت و ایجاد تقابل و شکاف در جامعه می نمایند و با تحت فشار قرار دادن رهبری و تهدید و تحدید جایگاه ایشان، تغییر رفتار را بر حاکمیت تحمیل می کنند و در این سناریو در صورت موفقیت کامل امکان ایجاد تغییر ساختار نیز فراهم می گردد:

مختصات راهبرد مهار جدید از نظر آمریکایی ها:

1 – جنگ تمام عیار اقتصادی و شدیدتر از گذشته که در این مورد می توان به تصویب و اعمال نسل جدیدی از تحریم های بی سابقه اشاره کرد که محدودیت های سفر به ایران و برخی تحریم های اشخاص و نهادهای ایران از آن جمله است، که این موضوع در کنار کاهش دادن بی سابقه قیمت نفت، آثار مخربی بر اقتصاد ملی ایران بر جای خواهد گذاشت.

2 – در این راهبرد، بازی جریان تغییر در پازل تعامل با آمریکا نتایج محدود خود را داشته و نتوانسته خواست های آمریکا را محقق کند. از این رو آمریکایی ها با نگرانی از به حاشیه رفتن جریان تغییر در انتخابات های آتی ایران، سعی در حمایت از این جریان برای تعارض با حاکمیت خواهد نمود که مهمترین عرصه این تقابل انتخابات پیش روی دو مجلس است.

3 – در این راهبرد جامعه نیز با مدیریت افکار عمومی به این نقطه باید برسد که عملکرد شخص مقام معظم رهبری و نهادهای انقلابی منتسب به ایشان همچون سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مسبب پیش آمدن وضعیت کنونی و عدم رفع تحریم ها است. این موضوع جامعه را دچار التهاب خواهد نمود و مطالبه محدود سازی رهبری توسط جریان تغییر مطرح شده و در بخشی از جامعه پذیرش خواهد یافت و زمینه تقابل بخشی از مردم با حاکمیت را فراهم خواهد نمود و جامعه را دچار یک تضاد و دوقطبی شدید خواهد نمود که بخشی از جامعه حامی جریان تغییر و بخشی از آن حامی رهبری خواهند بود.

برخی شواهد و ادله تغییر راهبرد آمریکا و اتخاذ راهبرد«مهار جدید»

1- رفتار مؤیدحرکت به سمت تعارض از سوی جریان تغییر:

رفتارهای سران و نیروهای جریان تغییر نشان دهنده زمینه سازی آنان برای ایجاد تعارض با حاکمیت در ایران است. در این مورد می توان به اظهارات معنادار آقای روحانی مبنی بر “نقد امام مسلمین” و اظهارات وی بر علیه شورای نگهبان و قوه قضاییه اشاره کرد. همچنین سخنان آقای هاشمی و تهدید تلویحی شورای نگهبان از سوی وی و طرح مکرر بحث “شورای رهبری” و سخن گفتن درباره انتخاب رهبر آینده ایران از سوی وی نیز در این چارچوب قابل اشاره است. در این باره می توان به تحرک گسترده آقای هاشمی برای متقاعد کردن مراجع تقلید برای تأیید اجتهاد برخی نامزدهای مدنظر جریان تغییر و جلوگیری از انجام آزمون کتبی و شفاهی از آنان توسط شورای نگهبان، نیز اشاره کرد. همچنین ثبت نام گسترده برای انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری توسط فتنه گران و وابستگان به جریان تغییر را می توان نشانه ای از آماده شدن جریان تغییر و فتنه برای رویارویی با نظام تلقی نمود.

2- لزوم استفاده حداکثری و بهینه از جریان به قدرت رسیده تغییر در ایران:

یکی از چالش های آمریکایی عدم کارآمدی لازم توسط جریان تغییر برای ایجاد تغییرات مورد نظر آمریکا در یک فرآیند نرم است. با توجه به ایجاد فرصت راهبردی نفوذ در حاکمیت ایران توسط جریان تغییر و عدم کارآمدی لازم این جریان در پیشبرد پروژه تعامل و تغییر،آمریکایی ها به این نتیجه رسیده اند که با اتخاذ راهبرد «تعارض» حداکثر استفاده از جریان تغییر را بنمایند و اجازه گذر زمان و از قدرت خارج شدن عادی جریان تغییر را بدون بهره برداری کامل ندهند.

3- تقویت تحریم ها توسط آمریکا:

تقویت تحریم ها و اعمال تحریم های جدید و تصمیم بر انجام تحریم های شدیدتر در آینده نزدیک از سوی آمریکایی ها نشان می دهد که علی رغم اجرای برجام توسط ایران و خارج کردن اورانیوم غنی شده از کشور، آمریکایی ها به دنبال افزایش تقابل داخلی و نزاع و کشمکش سیاسی در کشور هستند و تلاش می کنند تا با مدیریت افکار عمومی و رو در رو قرار دادن جناح های سیاسی، جامعه را به سمت تعارض جدی بکشانند.

4- رصد رسانه های بیگانه:

هرچند مطالب جهت دار رسانه ای به تنهایی نمی تواند مؤید واقعیتی باشد ولی در کنار قرار گرفتن آن با شواهد دیگر کمک به فهم بهتر موضوع می کند. در طی چند وقت اخیر، برخی رسانه های بیگانه سخنانی درباره اهمیت انخابات پیش رو در ایران به جهت تغییر در ایران و در تعارض قرار گرفتن جریان تغییر با حاکمیت مطرح نموده اند. در این باره می توان به نشریه انگلیسی میدل‌ایست‌آی اشاره کرد که در مقاله‌ای به دو انتخابات مهم پیش‌رو در ایران پرداخته و نقش آقای هاشمی رفسنجانی در این میان را بررسی کرده است.

در ابتدای این مقاله به اهمیت انتخابات مجلس و خبرگان پرداخته شده و از تأثیر آن بر جهت گیری سیاسی آتی ایران سخن گفته شده است: «انتخابات ماه فوریه اگر جهت‌گیری سیاسی ایران را در 50 سال آینده تعیین نکند، حداقل این کارکرد را در یک دهه پیش‌رو خواهد داشت.» میدل‌‌ایست‌آی در ادامه به گفته‌های اخیر رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام پرداخته و طرح بحث شورای رهبری را به چالش کشیدن نظام ج.ا.ا می‌خواند و می‌افزاید: «علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی هم در این قضیه مداخله کرده و با ارائه پیشنهاد تعیین شورای رهبری از سوی مجلس خبرگان به جای تعیین یک نفر به عنوان رهبر، در عمل با اساسی ترین بنیاد نظام سیاسی ایران را به چالش کشیده است.» میدل‌ایست‌آی اقدامات آقای هاشمی را آتش افروزی تلقی کرده و می‌نویسد: «سیاستمرد ثروتمند سال‌خورده ایرانی در 15 سال اخیر، اشتباهات پرهزینه‌ای داشته و این آتش‌افروزی اخیر وی شاید بار دیگر مخالفانش را تحریک کند که وی را از نظام سیاسی ایران، پاکسازی کنند.»

در این باره همچنین می توان به گزارش نشریه «فارن افرز» (Foreign Affairs) متعلق به شورای روابط خارجی آمریکا «Council on Foreign Relations» که از اندیشکده‌های آمریکایی است، در جدیدترین شماره خود با عنوان «زمان سخت گرفتن به تهران: سیاست ایران پس از توافق» اشاره کرد که در آن با انتقاد از دولت آمریکا به علت کم‌کاری در انتخابات سال 88 (2009 میلادی) ایران، توصیه می‌کند که از طریق تلویزیون، رادیو و رسانه‌های اجتماعی این پیام را به مردم ایران بدهد که «حاکمیت اشتباه روحانیان تنها موجب محدودیت اقتصادی و محرومیت سیاسی شده است». این گزارش همچنین پیشنهاد می‌کند واشنگتن باید منابع سپاه را علاوه بر تحریم‌های اولیه، تحت تحریم‌های ثانویه نیز قرار دهد، به این معنی که هر شرکتی با نهادهای مرتبط با سپاه پاسداران معامله کند، دسترسی خود به بازار آمریکا را از دست بدهد. این نشریه فقط به تحریم سپاه پاسداران راضی نیست و به واشنگتن توصیه می‌کند که باید تحریم‌ها علیه مؤسسات مالی ایران را حفظ کند زیرا معتقدند که این محدودیت‌ها در جلوگیری از انجام معاملات عادی ایران از طریق سیستم مالی جهانی موفق بوده‌اند.

5- عدم رفع تحریم ها و ایجاد گشایش اقتصادی:

علی رغم انتظار خیلی از کارشناسان سیاسی مبنی بر رفع حداقل برخی از تحریم ها و ایجاد گشایش اقتصادی حتی موقت توسط آمریکایی ها برای کمک به جریان تغییر در ایران، تاکنون این اتفاق رخ نداده است. نکته مهمی که در این باره باید به آن اشاره کرد فریب استراتژیکی است که آمریکایی ها درصددند تا با آن جبهه انقلاب اسلامی را دچار بی عملی نموده و از فهم درست سناریوی آمریکایی ها باز بدارند و آن این است که با وعده رفع تحریم ها و آزاد کردن بخشی از پول های بلوکه شده ایران، گشایش اقتصادی در ایران ایجاد خواهند کرد. این در حالی است که اگر آمریکایی ها بنای چنین کاری را داشتند بهتر بود تا آن را زودتر انجام می دادند تا به قول خودشان به دوستان میانه رو خود برای پیروزی در دو انتخابات مجلس و خبرگان کمک نمایند.

 

6- مهار چالش ها و آسیب های راهبرد مهار قدیم آمریکا:

همانگونه که نشریه وال استریت ژورنال نوشت آمریکایی ها سوریه را کلید نظم جدید خاورمیانه و مدیریت تحولات منطقه غرب آسیا می دانند. این در حالی است که در حال حاضر این کلید در دستان ایران و رهبر معظم انقلاب اسلامی است و ایشان با حکمت عالیه خود طی چند سال گذشته تحولات منطقه را مدیریت کرده و از ایجاد نظم مورد نظر آمریکا و سقوط دولت بشار اسد جلوگیری نموده است. آمریکایی ها با فهم این موضوع به دنبال این هستند که کلید تحولات منطقه را از دست ایران بگیرند و به زعم آمریکایی ها برای این منظور لازم است که ایران در درون خود مشغول سازی شود و رهبری ایران دچار مشکلات و محدودیت هایی گردد تا از مدیریت تحولات باز بماند.

عملیاتی کردن راهبرد جدید این امکان را به آمریکایی ها می دهد که مدیریت بهتری بر کشورهای تحت نفوذ خود همچون عربستان داشته باشد.

همانطور که اشاره شد مهمترین چالش آمریکایی ها در منطقه، مدیریت ایران بر کلید نظم جدید خاورمیانه است. به عبارت دیگر کلید نظم جدید خاورمیانه در دستان ایران و رهبر آن قرار دارد و آمریکایی ها با راهبرد جدید تلاش خواهند کرد تا این کلید را از دست ایران خارج نمایند و نظم جدید منطقه را آنگونه که می خواهند تحقق بخشند.

مهار جدید ایران از تهران و سناریوهای دوگانه:

آمریکایی ها به این نتیجه رسیده اند که ایران را با راهبرد تعامل گرایی و جنگ نیابتی نمی توان مهار نمود و برای مهار ایران لازم است که از درون ایران را مهار کرد. عملیاتی شدن این راهبرد که آن را می توان راهبرد «مهار جدید از تهران» نامگذاری کرد با دو سناریو قابل تحقق است که بسته به شرایط تحقق یکی از این دو را می توان متصور بود:

1-سناریوی توسعه نفوذ

2-سناریوی نا امن سازی

 

حسنعلی نوروزی www.hasanalinorouzi.ir

 

[1]موسسه رند وابسته به وزارت دفاع آمریکا در سال 2007 در گزارشی راهبردی توسعه شبکه‌های سکولار لیبرال در جوامع اسلامی را به‌عنوان راهبرد پیشنهادی به دولت ایالات‌متحده آمریکا پیشنهاد داد و نوشت: «شرکای بالقوه غرب در منازعه در مقابل اسلام‌گرایی رادیکال، مسلمانان میانه‌رو، لیبرال و سکولار دارای ارزش‌های سیاسی سازگار با ارزش‌های جهانی هستند که زیربنای تمام جوامع لیبرال مدرن را تشکیل می‌دهند.» پیشنهاد راهبردی برای حمایت از جریانات میانه‌رو لیبرال تنها به گزارش موسسه رند محدود نمی‌شود. سه سال پیش از آن نیز و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، «ری تاکیه»[1] – عضو ارشد شورای روابط خارجی آمریکا- و نیکلاس گوزادف[1] سردبیر نشریه «منافع ملی»[1] در گزارش راهبردی که در فصلنامه واشنگتن متعلق به مرکز مطالعات بین‌الملل و استراتژیک منتشر گردید، با ابراز نگرانی از پیروزی اصولگرایان در انتخابات مجلس هفتم و ناکامی مسیر تجدیدنظرطلبان به ارائه راه‌حل‌های متناسب با شرایط جدید به دولت آمریکا پرداخته و میانه روهایی مثل آقای هاشمی و حسن روحانی را به عنوان کسانی که می شود با آنها مذاکره کرد معرفی می کند. این گزارش همچنین اقای روحانی را یکی از اولین شانس پیروزی در انتخابات سال 84 معرفی می کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برو بالا